الموضوع: پاسخ امام به یک پرسشگر: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم: عقیده شیعیان دوازده امامی بر پایه این آیه بنا شده است..

النتائج 1 إلى 4 من 4
  1. افتراضي پاسخ امام به یک پرسشگر: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم: عقیده شیعیان دوازده امامی بر پایه این آیه بنا شده است..

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    24 - جمادی الآخر - 1432 هـ
    28 - 05 - 2011 مـ
    ۷- خرداد- ۱۳۹۰ه.ش.
    ـــــــــــــــــــــــ

    پاسخ امام به یک پرسشگر: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم،
    عقیده شیعیان دوازده امامی
    بر پایه این آیه بنا شده است..

    بسم الله الرحمن الرحيم و صلوات و سلام بر جدَّم محمد رسول الله و خاندان پاکش و تمام انصار خداوند واحد قهار
    در پاسخ به سؤال یکی از انصار پیشگام برگزیده در مورد قاعده انتخاب ائمه و جانشینان انبیا در ذکر [قرآن]، باید گفت تنها خداوند این اختیار را دارد نه بندگان او. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:

    {وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَ‌اهِيمَ رَ‌بُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}صدق الله العظیم[البقرة: ۱۲۴]
    خداوند برخی از انبیا و برخی از صالحین را از نظر علمی برتری داده و آنان را به عنوان پیشوایان و ائمه مردم انتخاب می‌کند. انبیا اجازه انتخاب ائمه‌ی بعد از خود را ندارند. انتخاب امام، امر مهمی است که تنها در اختیار خداوند است، چرا که امام، خلیفه و حاکم بر مسلمانان بوده و این سرنوشتی است که از قبل در کتاب خداوند مقدر شده است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٤٧﴾} صدق الله العظیم [البقرة]
    بنابر این، انتخاب امام امت فقط برعهده خداوند است نه بندگانش، پیامبرشان نگفت که خودش طالوت را برای رهبری بنی اسرائیل انتخاب کرده است. این بنی اسرائیل بودند که گمان می‌کردند برای انتخاب ائمه و رهبرانِ بعد از انبیا، خود مردم باید به مشاوره نشسته و ثروتمندترین و با شوکت‌ترین فرد را انتخاب کنند. از آنجا که طالوت عليه الصلاة والسلام، فردی فقیر بود و جاه و مقامی نداشت و از بزرگان بنی اسرائیل نبود؛ نبیّ‌شان فتوا داد که انبیا در انتخاب ائمه کتابی که بعد از خودشان می‌آیند هیچ اختیاری ندارند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٤٧﴾} صدق الله العظیم [البقرة]
    حال ببینید بنی اسرائیل همانند دیگر دنیاطلبان چگونه با کوته‌فکری، تصور می‌کردند که ائمه‌ی بعد از انبیا می‌بایست از بزرگان و ثروتمندان قوم باشند، لذا گفتند:
    َ{انَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ }ۚ صدق الله العظیم
    و به فتوا و حکم حقّ نبیّ‌شان بنگرید که چگونه جوابشان را می‌دهد:

    {إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ }صدق الله العظیم

    لذا می‌فهمیم که فتوای حق کتاب این است که اختیار انتخاب ائمه نیز مانند انبیا و جانشینانشان تنها با خداوند است و بندگانش هیچ‌گونه نقشی در این انتخاب ندارند. خداوند آنها را [از قبل] برگزیده و تقدیرشان در کتاب [لوح محفوظ] ثبت گردیده است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَرَ‌بُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ‌ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَ‌ةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِ‌كُونَ ﴿٦٨﴾}صدق الله العظیم[القصص]
    اما شیعیان علی‌رغم اینکه این عقیده‌ی حقّ را قبول دارند که انتخاب ائمه (همانند انتخاب انبیا) تنها در اختیار خداوند است ولی خودشان اقدام به انتخاب امام مهدی کردند؛ درحالی‌که او هنوز طفلی در گهواره بود. اگر او مانند مسیح عیسی‌بن‌مریم در گهواره با آنان سخن گفته بود، آنها را شماتت نمی کردم. اما آنها امام مهدی محمد بن الحسن العسکری را با گمان خود انتخاب کردند درحالی‌که ظن و گمان انسان را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. آنها خود و مردمشان را در رابطه با شناخت امام مهدی حقیقی به گمراهی کشانده‌اند مگر کسی که خدا به او رحم کند و بعد از روشن شدن حقیقت از آن پیروی نماید. اهل سنت به حق معتقدند که امام مهدی قبل از فرا رسیدن زمان امامتش که در کتاب [لوح محفوظ] مقرر شده است، متولد نخواهد شد. اما سرِ خود می‌گویند زمانی که دوره‌ی مقدر شده امامتش در کتاب [لوح محفوظ] برسد، نباید و نمی‌تواند خودش اعلام نماید که: «ای مردم بدانید من امام مهدی و خلیفه خداوند بر شما هستم و خداوند مرا از نظر علمی بر تمام علمای امت فزونی بخشیده است تا در موارد اختلافات دینی حکم داده و بر طبق آنچه که خداوند در کتابش نازل کرده است میانتان‌ داوری کنم، تا کسی که قصد پیروی از حق را دارد از نتیجه‌ی داوری ( که به حق و از جانب خداوند شده است) در دل احساس ناراحتی نکرده و کاملا تسلیم شود». بلکه اهل سنت و جماعت می گویند: «این ما هستیم که وقتی او آمد و وقت ظهور رسید می‌فهمیم مهدی منتظر چه کسی است. سپس این ما هستیم که او را شناخته و به او اعلام می‌کنیم تو مهدی منتظر خلیفه خداوند در زمین و امام و پیشوای رسول خدا مسیح عیسی‌بن‌مریم صلى الله عليه وآله وسلم هستی!» عجبا! حتی اگر او انکار کند که خلیفه خداست و بگوید: «ای مسلمانان! خداوند مرا امام شما قرار نداده است» علی‌رغم خواستش بالاجبار با او بیعت می‌کنند!! به آنها می‌گویم: ای خردمندان! این موضوع عجیب است و به دلایل زیر با عقل و منطق هم خوانی ندارد :
    ۱- اگر او خودش را به آنان معرفی نکند، چگونه مردم می‌فهمند کدام یک از انسان‌ها مهدی منتظر است؟
    ۲- از کجا می‌دانند زمان مقدر شده برای برانگیخته شدن او در لوح محفوظ چه زمانی است؟
    ۳- چگونه مردم می‌دانند او مهدی منتظر است درحالی‌که خودش از این امر خبر ندارد؟ آیا آنها بیشتر از او می‌دانند؟ ای صاحبان بصیرت! آیا فکر نمی‌کنید این آگاهی چگونه خواهد بود؟
    ای مسلمانان و ای حجاج بیت الله الحرام! بر حذر باشید تا از چیزی که مخالف عقل و منطق است پیروی نکنید چرا که خداوند از نعمت‌هایی که به شما داده است سؤال خواهد کرد و از شما می‌پرسد چرا از چیزی پیروی کردید که با عقل و منطق سازگار نبود ؟ تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ‌ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَـٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿٣٦﴾}صدق الله العظیم[الإسراء]
    ای عزیزان من! ای علمای مسلمین و ای امت مسلمان! شما نمی‌توانید به جای خداوند، خلیفه‌اش امام مهدی را انتخاب کنید. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَرَ‌بُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ‌ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَ‌ةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِ‌كُونَ ﴿٦٨﴾}صدق الله العظیم[القصص]
    و آنچه که از این آیه استنباط می‌شود این است: انتخاب ائمه کتاب که به امر خداوند راهنما و راهبر مردم هستند، تنها در اختیار خداوند است. اوست که آنها را برای هدایت مردم به‌سوی حق بر می‌گزیند. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِ‌نَا لَمَّا صَبَرُ‌وا ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }صدق الله العظیم[السجده: ٢٤]
    آیا نمی‌دانید شأن امامان همچون شأن انبیا است؟ و خداوند تعالی به نبیّ خود ابراهیم فرمود:
    { وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَ‌اهِيمَ رَ‌بُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿١٢٤﴾}صدق الله العظیم[البقره]
    ممکن است یکی از شیعیان که در حق ائمه کتاب مبالغه می‌کنند حرف مرا قطع کرده وسؤال کند: «ناصر محمد یمانی! آیا تو از ارتکاب گناه معصومی؟» و پاسخ امام مهدی ناصر یمانی این خواهد بود: ممکن است دست ملک عتید [فرشته کاتب اعمال سوء] از نوشتن گناهان من عاجزشده باشد. این جاست که این شیعه اثنی عشری تکبیرگویان جواب می‌دهد:‌ «الله اکبر! ای کسی که ادعا می‌کنی مهدی منتظر هستی، از آیات اساسی و محکم کتاب خداوند دلیل قاطعی برایت می‌آورم. خداوند تعالی می‌فرماید:
    { وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَ‌اهِيمَ رَ‌بُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظیم.
    از آنجا که خود شما در پایگاه اینترنتیتان اعتراف کردید که از ظالمین هستی و مرتکب گناه می‌شوی، پس نمی‌توانی مهدی منتظر حقیقی و خلیفه‌ی خداوند باشی چرا که مهدی منتظر مثل انبیای الهی است که از گناه معصوم هستند. لذا ناصر محمد یمانی! اکنون حق آشکار شد و تو دروغگوی هوسبازی هستی. تو مهدی منتظر نیستی و ما از آیات محکم کتاب [ذکر] برایت دلیل آوردیم». سپس ناصر محمد یمانی جواب می‌دهد: شما از کسانی هستید که گرچه ایمان دارید، اما با مبالغه در حق انبیا و ائمه کتاب و معصوم دانستن آنها از گناه، ایمانتان را به شرک آلوده کرده‌اید .اهل سنت را هم از این قضیه مبری نمی‌دانیم، چون عقیده آنان نیز چندان دور از شما نبوده و معتقد هستند انبیا از گناه معصوم هستند. ای جماعت شیعیان و اهل سنت! قلب‌های همه شما از حق منحرف شده است مگر کسی که پروردگارم به او رحم کند. اما چگونه فهمیدیم در قلبتان انحراف وجود دارد؟ از آنجا که می‌بینیم به دنبال متشابهات قرآن هستید و آیات محکم آن را فرو گذاشته‌اید. آیات محکمی که اساس قرآن هستند و در آنها خداوند فتوی داده است انبیا در طول زندگیشان از گناه معصوم نیستند. خداوند تعالی می‌فرماید:

    { إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٠﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١١﴾} صدق الله العظیم[النمل]
    و به همین دلیل نبیِّ خداوند موسی گفت:
    {قَالَ رَ‌بِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ‌ لِي فَغَفَرَ‌ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حِيمُ ﴿١٦﴾}صدق الله العظیم[القصص]
    ای جماعت شیعیان و اهل سنت! ای علمای مسلمین و ای تمام امت اسلامی! بیایید تا به شما بیاموزم چگونه آیات محکم کتاب را از آیه‌های متشابه تشخیص دهید. در درجه اول باید به این حقیقت باور داشته باشید که در قرآن عظیم هیچ‌گونه تناقضی وجود ندارد. برای مثال اگر در کلام خداوند تعالی بیاید که:
    { وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَ‌اهِيمَ رَ‌بُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}
    صدق الله العظیم.
    کسانی که عموماً از راسخین در علم کتاب نیستند، حتماً فکر می‌کنند تمام این آیه از محکمات کتاب است، درحالی‌که قسمت آخر آن از متشابهات است. خداوند تعالی می‌فرماید:

    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}
    صدق الله العظیم.
    قسمت متشابه دقیقاً در آخر آیه و در یک کلمه است و آن فرموده خداوند تعالی است که:

    {لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}
    صدق الله العظیم.
    عقیده شیعیان اثنی عشری بر اساس همین آیه شکل گرفته است که انبیا و ائمه کتاب از گناه معصوم هستند. لذا برای امام مهدی روشن گردید که در قلب آنها انحراف از حق وجود دارد، مگر کسانی که پروردگارم به آنها رحم کند، چرا که عقیده عصمت انبیا و ائمه کتاب بر اساس همین قسمت آیه شکل گرفته است! ای جماعت شیعیان از شما در تعجبم که چگونه این آیه متشابه را گرفته و آیات محکم کتاب را که برخلاف عقیده شما فتوی می‌دهند؛ رها کرده‌اید. برای مثال خداوند تعالی می‌فرماید:

    { إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٠﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١١﴾}صدق الله العظیم[النمل]
    و این یعنی این که انبیا از ارتکاب گناه معصوم نیستند و خداوند گناه کسی را که توبه و انابه کند، می‌بخشد و پیامبر خدا موسی هنگامی که خداوند او را به سوی فرعون فرستاد خطاب به خداوند گفت :
    { وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ }صدق الله العظيم [الشعراء:۱۴]

    نبیِّ خداوند موسی اعتراف کرد که گناه و خطایی که مرتکب شده، ناحق بوده است. به همین دلیل می‌بینید که فرعون با نبیّ خداوند موسی جروبحث می‌کند که :
    { قَالَ أَلَمْ نُرَ‌بِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِ‌كَ سِنِينَ ﴿١٨﴾ وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِ‌ينَ ﴿١٩﴾}صدق الله العظیم[الشعراء]
    نبیِّ خداوند، موسی، انکار نکرد، بلکه اقرار کرد و قبول داشت که آن کار، گناه و خطا بوده است و گفت:
    {قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿٢٠﴾ فَفَرَ‌رْ‌تُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَ‌بِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْ‌سَلِينَ ﴿٢١﴾}صدق اللع العظیم[الشعراء]
    لذا ای عزیزان من در راه خدا! انبیا و رسولان از راه‌گم‌کردگانی بودند که در جستجوی حقیقت برآمدند و سپس خداوند آنها را برگزید و هدایت کرد و در زمره رسولان قرارشان داد. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { وَمَا أَرْ‌سَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّ‌سُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّـهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّـهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿٥٢﴾}صدق الله العظیم[الحج]
    آن آرزو [و تمنا] چیست؟ بدون شک و تردید آرزوی پیروی از حق است. پس در جستجوی آن برآمده و با عقل و منطق درباره آن فکر می‌کردند تا هرجا که حق را یافتند از آن پیروی کنند، چرا که چیزی جز پیروی از حق را نمی‌خواستند و شایسته هم نبود که جز حق از چیزی دیگر پیروی کنند. از آنجا که خداوند می‌داند این بنده در جستجوی حق است، برعهده خداوند است تا او را هدایت کند. خداوند اگر ببیند که بنده، خود را مکلف کرده است که به دنبال حقیقت باشد تا از آن پیروی کند؛ او را به سمت یافتن حق سوق می‌دهد تا با آن بصیرت پیدا کند. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين}صدق الله العظیم[العنکبوت:۶۹]
    اگردر بنده‌ای شرط جستجوی حقیقت و انابه به درگاه حق تحقق یابد، بر خداوند است که قلبش را هدایت کند و خواهد کرد. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ ﴿١٣﴾}صدق الله العظیم[الشوری]
    و اما منظور از «قلب منیب» چیست؟ جواب آن را در قلب رسولِ منیب خداوند، ابراهیم عليه الصلاة والسلام پیدا می‌کنیم که می‌گوید:
    {فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَ‌بِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿٧٧)}صدق الله العظیم[الأنعام]
    از آنجا که نبیّ الله إبراهيم عليه الصلاة والسلام با جدیت به دنبال یافتن حقیقتی بود که عقل و منطق با دلیل قاطع علمی آن را بپذیرد پس از عقلش استفاده کرد لذا پرستش بت‌ها او را قانع نکرد، پرستش ستاره‌ها و خورشید و ماه هم همین‌طور تا اینکه با قلبی آکنده از حزن و اندوه به‌سوی خداوندش روی آورد و گفت:
    {فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَ‌بِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ }
    صدق الله العظیم

    ای امت اسلام! به خداوندی که معبودی جز او نیست قسم، اگر خداوند دعوت مهدی منتظر در «عصر گفت‌وگو قبل از ظهور» را سر راه کسی قرار دهد تا جایی که از کار ناصر محمد یمانی حیران شود و بگوید: «ناصر محمد یمانی نه مجنون است و نه کاهن و ساحر و منجم و دچاز اشفتگی ذهنی نیز نمی‌باشد چرا که از منطق او مشخص است کاملاً عاقل بوده و با آیات روشنی که اساس کتاب خداوند، قرآن مجید هستند برای مردم دلیل می‌آورد.». سپس بگوید: «به خدا می‌ترسم ناصر محمد یمانی را تکذیب کنم و او همان امام منتظر حقیقی و خلیفه خداوند مهدی باشد» و سپس به مکان خلوتی برود تا کسی جز خداوند صدای او را نشنود و در مقابل خداوند به زمین بیفتد و به‌سوی او رو کرده و بگوید: «یا رب! ای آمرزنده‌ی گناهان! ای هدایتگر قلب‌های منیب! ای کسی که بین انسان و قلبش حائل هستی! خود فرموده‌ای و سخن تو حق است:
    {وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}[النور:۴۰]
    و فر
    موده‌ای و سخنت حق است:
    {مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا} [الکهف:۱۷]
    خدایا! بنده‌ات به تو پناه آورده است، بر توست که در قلب من نوری قرار دهی تا با آن حق را حق ببینم و از آن تبعیت کنم و باطل را باطل دیده و دوری از آن را روزی من فرمایی ...
    به رحمت تو يا ارحم الراحمين. خداوندا به سبب گناهانم، برانگیخته شدن امام مهدی را حسرتی در دلم قرار نده و گناهانم را بیامرز که کسی جز تو نیست که گناهان را بیامرزد. خداوندا! من بنده تو هستم و شهادت می‌دهم که تمام بندگانت را که در حق من ظلم و گناهی کرده‌اند، به‌خاطر وجه کریم تو می‌بخشم. خداوندا! تو از بنده‌ات کریم‌تری؛ پس من و آنان را به راه راست [صراط مستقیم] هدایت فرما به حق رحمت بی‌منتهایت یا ارحم الراحمین».

    سپس نوری از نزد پروردگارش قلبش را فرا می‌گیرد، قلبش خاشع شده و از چشمانش اشک جاری می‌گردد و سپس خداوند محبت ناصر محمد یمانی را به قلبش می‌افکند تا ببیند که او بی‌تردید همان مهدی منتظر خلیفه خداوند است. لذا با اشتیاق باز می‌گردد تا برای اطمینان قلبی بیشتر، بیانات دیگر امام ناصر محمد یمانی را بخواند. به این ترتیب خداوند به نور قلبش افزوده و سینه‌اش را با بیان حق قرآن مجید می‌گشاید تا به راه خداوند عزیز و حمید هدایت گردد و خداوند را بدون شریک عبادت کرده و دین خود را برای او خالص نماید که در این صورت به پیروزی عظیمی دست یافته است.
    شاید یکی از شیعیان سخنان مرا قطع کرده و بپرسد: «ناصر محمد یمانی؛ فراموش نکن در مورد این بیان حق خداوند ما را روشن کنی که می‌فرماید:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظیم
    چرا که نمی‌توانم برهان روشن تو از آیات محکم کتاب در
    { إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٠﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١١﴾}صدق الله العظیم را ببینم.»
    این یعنی انبیا در معرض گناه ظلم هستند و هرکس عمل بد را به نیک تبدیل کند خداوند را غفور و رحیم خواهد یافت، مثل نبیِّ خداوند موسی که گناهی از اعمال شیطان را مرتکب شد و انسانی را به ناحق کشت. سپس دریافت گناه عظیمی کرده است و لذا گفت:

    {قَالَ هَـٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴿۱۵﴾ قَالَ رَ‌بِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ‌ لِي فَغَفَرَ‌ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حِيمُ ﴿۱۶﴾ }صدق الله العظيم [القصص]
    و علمای شیعه هرگز نمی‌توانند این برهان روشن مبنی بر معصوم نبودن انبیا از خطا را رد کرده و سست بدانند. اما می‌گویند: «ما از این آیات می‌گذریم انگار که چیزی از آن نمی‌دانیم و با آیاتی از قرآن که با اعتقاد ما مبنی بر عصمت انبیا و ائمه کتاب هم‌خوانی دارند، با مردم مجادله می‌کنیم و خداوند فرموده است :
    { وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَ‌اهِيمَ رَ‌بُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}
    صدق الله العظیم
    و عقیده ما در مورد عصمت انبیا و ائمه بر اساس همین آیه شکل گرفته است. اما ناصر محمد یمانی! تو مثل ما عمل نکن و از دلیلی که ما از قرآن آورده‌ایم که با آن ثابت می‌کنیم ائمه از گناه خطاکردن معصوم هستند، رو مگردان. چرا که اگر تو از این دلیل روبرگردانده و با آیات دیگری با ما بحث کنی، ما به برهان خود پایبند مانده و تو نیز روی دلایل خود اصرار می‌کنی. لذا نه تو ما را قانع می‌کنی و نه ما تو را و هرکدام‌ با دلیل قاطعی از قرآن که با اعتقادمان هم‌خوانی دارد، به راه خود خواهیم رفت. این همان چیزی است که بین علمای مسلمان اتفاق افتاده است. هرکدام آیاتی از قرآن را که با میلشان هم‌خوانی دارد گرفته و بدون توجه به این که آیات دیگر چه می‌گوید آنها را رها کرده‌اند. لذا کسی نمی‌تواند دیگری را قانع کند و مجلس گفت‌وگوی بین آنها به هم می‌خورد و هرکس به دلایل خود استناد کرده و تصور می‌کند همان درست است. اما ناصر محمد یمانی! تو در مورد خودت حکم داده‌ای که برهر کسی که از قرآن برایت دلیل بیاورد چیره خواهی شد. لذا بر تو واجب است که کلمه متشابه فرموده خداوند تعالی را در این آیه روشن سازی:

    { وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَ‌اهِيمَ رَ‌بُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّ‌يَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}
    صدق الله العظیم

    امام مهدی ناصر محمد یمانی در جواب می‌گوید: کلمه ظلم در کتاب خداوند به دو دسته تقسیم می‌شود: یکی ظلم «گناه و اشتباه» و دیگری ظلم «شرک به خداوند» و بزرگترین ظلم، ظلم شرک به خداوند است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {إِنَّ اللَّـهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَاءُ ۚ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّـهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا ﴿۴۸﴾}صدق الله العظيم [النساء]
    و خداوند تعالی می‌فرماید:
    { إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ }صدق الله العظيم [لقمان:۱۳]

    زمانی که خداوند سبحان و تعالی می‌فرماید کسی از ظالمین را امام قرار نمی‌دهد، منظور از«ظالم» کسی است که نسبت به خدا شرک داشته باشد. چرا که چنین فردی فقط باعث اشتباه و به حرام افتادن بیشتر مردم می‌گردد و نمی‌تواند آنها را از تاریکی خارج و به‌سوی نور برده و به راه خداوند عزیز و حمید هدایتشان نماید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الر ۚ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿۱﴾ } صدق الله العظيم [إبراهيم]
    چرا که شرط اصلی برگزیده شدن فرد برای امامت مردم، اخلاص او در عبادت پروردگار است. به همین دلیل هم هست که می‌بینید دعوت امام مهدی بر پایه اخلاص بنا گردیده است تا مردم را با بصیرت قرآنی از عبادت بندگان خارج و به‌سوی عبادت معبود یعنی خداوند هدایت نماید. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { الر‌ ۚ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِ‌جَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ بِإِذْنِ رَ‌بِّهِمْ إِلَىٰ صِرَ‌اطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿۱﴾ اللَّـهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْ‌ضِ ۗ وَوَيْلٌ لِّلْكَافِرِ‌ينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ ﴿۲}صدق الله العظيم [إبراهيم]
    به همین علت است که شما را از مبالغه در حق انبیا و ائمه و تمام بندگان مقرب درگاه خداوند نهی می‌کنیم. به همین ترتیب تمام جهانیانِ پیرو امام مهدی را نیز از هرگونه مبالغه در حق امام مهدی ناصر محمد یمانی منع می‌کنیم. چرا که اگر شیطان نتواند جلوی گرویدن به‌سوی امام مهدی ناصر محمد یمانی را گرفته و از این امر مأیوس شود، راه دیگری را که قبلاً هم در مورد پیروان انبیا اتخاذ کرده بود؛ درپیش می‌گیرد. یکی از مردم را وسوسه کرده و می‌گوید: «چطور می‌خواهی نزد خداوند از خاتم الأنبياء والمُرسلين محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم ،عزیزتر باشی؟ تو نباید و نمی‌توانی خودت را به ایشان ترجیح داده و بخواهی بیش از ایشان خداوند را دوست داشته و به او نزدیک شوی. مگر محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نفرموده است:
    [ والذي نفسي بيده لا يؤمن أحدكم حتى أكون أحب إليه من نفسه وماله وولده والناس أجمعين‏ ]
    صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم

    [به خداوندی که جان من در دست اوست سوگند، هیچ‌یک از شما مؤمن نخواهید بود مگر آن که محبتتان به من بیش از محبتتان به خودتان و مال و فرزندانتان و تمامی مردم باشد]»
    و به این ترتیب شیطان موفق می‌شود تا از طریق یکی از علمای مسلمین که ندانسته به خداوند نسبت ناروا می‌دهند، مؤمنان را قانع نماید. گرچه ناصر محمد یمانی بر روی صحت این حدیث شهادت می‌دهد اما مقصود این است که نبیّ عليه الصلاة والسلام در مقایسه خودتان [نسبت به یکدیگر] بر شما اولی‌تراست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ }صدق الله العظيم [الأحزاب:۶]
    اما خداوند فرمان نداده است که او را به خداوند سبحان ترجیح دهید که این برتری‌جویی، بسیار بزرگ و ناشایستی است. خداوند امر نکرده است که در رقابت برای دوست داشتن بیشتر خداوند، به نفع محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم کنار بکشید. اگر چنین کنید در روزی که به دیدار او می‌رسید خداوند از شما می‌پرسد خداوندتان را برای نزدیکی و قربت به چه چیزی انفاق کردید؟ [و برای رسیدن به چه چیزی از خداوندتان چشم پوشی کردید] و آیا بعد از حق چیزی جز گمراهی هست؟ و در آن روز جز خداوند هیچ ولیّ و یاوری نخواهید یافت.
    ممکن است یکی از انصار مهدی منتظر که [در مقام قرب به خداوند] در بالاترین مرتبه نسبت به دیگران قرار دارد، حرف مرا قطع کرده و بگوید: «صبر کن ای امام و پیشوای من! آن کس که از بالاترین درجه قرب و نزدیکی به خداوند می‌گذرد من هستم». امام مهدی ناصر محمد یمانی می‌پرسد: ای مرد! این چگونه است؟ و جواب می شنود: «ای امام مهدی ناصر محمد یمانی! به خداوندی که جز او معبودی نیست قسم، حتی اگر خداوند ملکوت دنیا و آخرت و بالاترین درجه بهشت را نیز به من عطا کند و من نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین بنده خداوند شوم، از خداوند راضی نخواهم شد». امام مهدی جواب می‌دهد: بشارت بر تو باد ای مرد! چرا که خداوند وعده داده است بندگانی را که در راه رضوان او تلاش کنند، راضی خواهد کرد؛ تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ } صدق الله العظيم [المائدة:۱۱۹]
    خداوند ملکوت دنیا و آخرت و همین‌طور بالاترین و رفیع‌ترین درجه بهشت را به تو عطا نموده و تو را محبوب‌ترین و نزدیک‌ترین بنده از بندگان ملکوتش نسبت به خود قرار داده است؛ چگونه راضی نیستی؟ بعد از این نعمت و نعیم، دیگر چه می‌خواهی؟ سپس او در جواب به حق می‌گوید: «فایده تمام اینها چیست وقتی که حبیب من متحسر و حزین بوده و در نفسش راضی و خرسند نباشد؟! هیهات، هیهات، قسم به خداوند زمین و آسمان‌ها؛ به تمام ملکوت خداوند راضی نمی‌شوم. حتی اگر مرا محبوب‌ترین و مقرب‌ترین بنده خود قرار دهی اما نعیم اعظم تو تحقق نیافته باشد و راضی نشده باشی {وَيَرْضَى}. چه فایده ای دارد رب العالمین من؟ زمانی که رضوان خداوندی که نزد من از هر چیزی در عالم وجود محبوب‌تر است تحقق نیافته باشد؟». سپس امام مهدی پاسخ می‌دهد که: خداوند تمام ملکوت دنیا و آخرت و هم چنین رفیع‌ترین درجه بهشت را به تو عطا نموده و تو را به عنوان محبوب‌ترین و مقرب‌ترین بنده درگاه خود انتخاب کرده است؛ چطور [فکر می‌کنی] خداوند از تو راضی نیست؟ تو را چه شده است؟ در جوابمان می‌گوید: «هیهات، هیهات، امام مهدی ناصر محمد یمانی! تو می‌دانی آرزو و خواسته من چیست. تویی که با شرح و بیان حق قرآن مجید، به ما آموخته‌ای تا رضوان خداوند را هدف نهایی (و نه وسیله‌ای برای رسیدن به بهشت) قرار دهیم و اگر این هدف و مطلوب ما تحقق پیدا نکند، تمام این ملک و ملکوت به چه دردی می‌خورد؟ چگونه حبیب می‌تواند در این ملک شادمان و مسرور و سعادت‌مند باشد درحالی‌که می‌داند چیزی که از خودش نیز برایش عزیزتراست، خرسند و راضی نیست. بلکه برای بندگانی که از رحمت او ناامید شده‌اند، محزون و متحسر است و آنها را می‌بیند که:
    { وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ }صدق الله العظيم [فاطر:۳۷].
    ممکن است یکی از کسانی که [از موضوع] خبر ندارد صحبت مرا قطع کرده و بگوید: «صبر کن ناصر محمد یمانی! آیا تو می‌بینی که آنها درخواست می‌کنند اما خداوند جوابشان را نمی‌دهد؟» امام مهدی پاسخ می‌دهد: آیا آخرت را دار عمل و محلی برای انجام اعمال می‌بینید؟ جواب آن معلوم است : «نه این دنیاست که محل انجام عمل است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً } صدق الله العظيم [الكهف:۷]»
    پس امام مهدی در پاسخ می‌گوید: آنها فکر می‌کنند تا زمانی که خداوند آنها را برای انجام اعمال صالح به دنیا برنگرداند، وارد بهشت نخواهند شد. این ناامیدی آنان از رحمت الهی است و لذا آنان هم‌چنان در زمره کافران هستند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    { لا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ } صدق الله العظيم [يوسف:۸۷]
    اما دعای حق این است:
    { قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۲۳﴾ } صدق الله العظيم [الأعراف]

    اما آنها دعا می‌کنند تا خداوند آنها را از آتش خارج ساخته و به دنیا بازگرداند تا اعمالی غیر از اعمال قبلیشان انجام دهند. مقصودشان از این گفته، همین است :
    {
    رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ }صدق الله العظيم،
    تا جایی که اگر خداوند به آنها پاسخی نداده و به دنیا برشان نگرداند، رو به‌سوی ملائکه نگهبان جهنم خواهند کرد و خداوند تعالی‌می فرماید:

    { وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ‌ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَ‌بَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ ﴿۴۹﴾قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُ‌سُلُكُم بِالْبَيِّنَاتِ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۚ قَالُوا فَادْعُوا ۗ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِ‌ينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ﴿۵۰}صدق الله العظيم [غافر]
    بله؛ درخواست کافران از بندگان خدا [خازنین جهنم] به جای خداوند، جز گمراهی چیزی نیست. به همین دلیل ملائکه خداوند رحمان به آنها می‌گویند:
    { قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ }صدق الله العظيم.
    اگر خداوند را بخوانید او از تمام آفریدگانش مهربان‌تر است، لذا دعای «مأیوسانِ از رحمت خداوند» جز گمراهی نیست، چرا که آنها به دلیل ناامید بودن از رحمت خداوند هنوز کافرند و جز کافرین کسی از رحمت خداوند ناامید نمی‌شود. خداوند تعالی می‌فرماید:

    {لا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ } صدق الله العظيم [يوسف:۸۷]
    آیا اهالی اعراف را نمی‌بینید؟ آنها از کافرینی هستند که قبل از برانگیخته شدن انبیا در میانشان، از دنیا رفته‌اند و خداوند با وحی تفهیمی [به دل‌هایشان] با آنها سخن می‌گوید تا به درگاه او دعا کنند که آنها را با اهالی آتش همراه نسازد:
    { وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۴۷﴾} صدق الله العظيم [الأعراف]
    و ببینید خداوند رحمان و رحیم چگونه پاسخ دعای آنها را می‌دهد و می‌فرماید:
    { ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ } صدق الله العظيم [الأعراف:۴۹]

    ای مردم! پروردگار‌ان را بپرستید که شریکی ندارد. او شما را آفریده است لذا در طلب رضوان او باشید که برای همین نیز آفریده شده اید. خداوند بهشت را برای شما و شما را برای خودش آفریده است؛ تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ﴿۵۶﴾} صدق الله العظيم [الذاريات]
    اما در مورد اینکه در بین انبیا و تمام مسلمانان و مردم چه کسی شایسته این است که بیش از همه مورد محبت باشد، او جدّم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ }صدق الله العظيم [الأحزاب:۶]
    چرا که ایشان بیش از مهدی منتظر که از راه کامپیوتر با شما بحث می‌کند؛ صبور بودند و مورد آزار قرار گرفته‌اند. اگر مهدی منتظر قبل از تصدیقش در برابر شما حاضر شود، شما بیش از کفار قریش او را اذیت کرده و نسبت به او کافر شده و ر علیه او مکر خواهید کرد.
    ای علمای مسلمین و ای امت مسلمان! مهدی منتظر چه گناه غیر قابل بخششی مرتکب شده است؟ آیا جز این است که شما را به عبادت خداوند و پیروی از فرامین او می‌خواند و از شما دعوت می‌کند تا احکام خداوند را از آیات محکم کتاب برایتان استخراج کند. او تمام مسلمانان، نصاری، یهودیان و تمام بشریت را به پیروی از تنها کتاب و ذکری فرا می‌خواند که از تحریف محفوظ نگاه داشته شده است و از همه دعوت می‌کند نسبت به آنچه که مخالف آیات محکم قرآن عظیم است کافر شوند، فرقی نمی‌کند که در تورات باشد یا در انجیل یا در سنت نبوی و یا تمامی کتاب‌هایی که به دست بشر نوشته شده‌اند. با وجود این علمای مسلمان و امتشان اولین کسانی هستند که نسبت به پیروی از احکام کتاب خداوند قرآن عظیم کافر شده‌اند،مگر کسانی که پروردگارم به آنان رحم کرده و از انصار پیشگام برگزیده در«دوران گفت‌وگوی پیش از ظهور» شده‌اند و این باعث تعجب شدید من است.

    ای مردم ! می‌خواهید مهدی منتظر، برای داوری در اختلافاتتان، شما را به‌سوی چه چیزی فراخواند؟ آیا منتظرید شما را به پذیرش داوری و حکمیت بر اساس تورات فرابخواند؟ درحالی‌که می‌دانید این کتاب از تحریف و جعل در امان نمانده است؟ یا منتظرید شما را به حکمیت بر اساس انجیلی که آن هم از تحریف مصون نمانده است فرابخواند؟ یا انتظار دارید از شما بخواهد حکمیت کتاب البخاری و مسلم یا بحار الأنوار را بپذیرید؟ شما را چه شده است؟ چگونه قضاوت می‌کنید؟ با اینکه مهدی منتظر، محتویات تورات و انجیل و احادیث مشروح در سنت نبوی را انکار نمی‌‌کند و تنها نسبت به آنچه که مغایر با قرآن است کافر است. پس به حبل خداوند، قرآن عظیم بیاویزید و پراکنده نشوید. من به روشنی و آشکارا به شما هشدار می‌دهم.
    رئیس علی عبدالله صالح! از خدا بترس. آل احمر! از خدا بترسید. تمام مخالفان و حوثی‌ها و تمام جوانان! از خدا بترسید و به فراخوان پیروی از احکام کتاب خداوند قرآن عظیم پاسخ دهید. علمای یمن و سعودی! از خدا بترسید و با اعتراف به لطف خداوند به شما که مهدی منتظر را در عصر شما برانگیخت تا به شما کتاب و حکمت را بیاموزد، هم مردمتان و هم خودتان را نجات دهید. آیا شکرگزار نعمت خداوند نیستید؟ و اگر سرباز زدید، بدانید عقاب خداوند شدید است و جز ابلاغ این امر چیزی بر ما نیست و حساب با خداوند است و جز خردمندان کس دیگری متذکر نمی‌شود. وسلامٌ على المُرسلين والحمد ُلله رب العالمين..
    ای ابابکر مغربی! خداوند مرا با علم خود برگزیده است؛ تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { اللهُ أعلَمُ حيثُ يَجعَلُ رِسَالَتهُ }صدق الله العظيم [الأنعام:۱۲۴]
    آرزو مکن خلیفه‌ی خداوند امام مهدی باشی، چرا که این مسئولیت بسیار بزرگی است. به خداوند یگانه‌ای که جز او معبودی نیست سوگند، من با تمام قلب و قطره‌قطره خونم از میزان سنگین بودن این مسئولیت و امانت آگاهم. به خداوند یگانه که جز او معبودی نیست قسم! من مجبور به پذیرش خلافت شده‌ام و از آن کراهت دارم، اما امر به دست من نیست و راهی جز پذیرش این ندارم که باید امر به معروف و نهی از منکر کنم تا دیگر انسانی به برادر انسانش ظلم نکند؛ تا مردم ببینند که خداوند رحمان در قرآن چه احکام عادلانه‌ای را منظور کرده است لذا خداوندشان را دوست خواهند داشت و از [حکم] حق خداوند پیروی خواهند کرد و البته این تنها قسمتی از هدف امام مهدی است. اما همچنان در پی تحقق نعیم اعظم هستم این تمام آرزو و نهایت غایت من است . چشم من روشن نخواهد شد و نفسم به آرامش نمی‌رسد مگر اینکه آن غفور ودود، آن ذی العرش المجید؛ خداوند ارحم الراحمین که او را بیش از هر چیزی دوست دارم راضی شود و کسانی که قدر خداوند را آن‌گونه که شایسته اوست شناخته‌اند، نیز همین گونه‌اند همانان که خدا درآیات محکم کتاب در مورد آنان می فرماید:
    {{ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ }} [المائدة:۵۴]
    به خداوند یگانه‌ای که جز او معبودی نیست قسم! آنها از این وعده خداوند به بندگانش که «کسانی را که از آنها راضی باشد، راضی خواهد کرد» استفاده خواهند کرد که:
    {{ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ }} صدق الله العظيم [المائدة:۱۱۹]
    به خداوند قسم! آنها راضی نخواهند شد و ملکوت دنیا و آخرت موجب امتحان‌ و فتنه‌شان نخواهد گردید تا این که حبیبشان در نفس خود راضی شده و متحسر و حزین نباشد. آنان هیچ‌وقت فتوای خداوند در شأن خودش را در مورد بندگانی که در حق خودشان ظلم کرده‌اند فراموش نمی‌کنند. بندگانی که رسولان خدا را تکذیب کردند و به همین دلیل موجب شدند رسولان خدا بر علیه دشمنانشان دست دعا به‌سوی پروردگارشان بلند کنند و خداوند نیز وعده‌ی اجابت این دعاها را داده است. اما در نفس خداوند ارحم الراحمین [استجابت این دعاها] آسان نبود چرا که خداوند تعالی می‌فرماید:
    { يَا حَسْرَ‌ةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّ‌سُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۳۰﴾ أَلَمْ يَرَ‌وْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُ‌ونِ... }صدق الله العظيم [يس]
    وسلامٌ على المرسلين والحمد ُلله رب العالمين..
    أخو البشر في الدم من حواء وآدم المهدي المنتظر عبد النعيم الأعظم الإمام ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 16119 من موضوع ردّ الامام على السائل: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، وعلى هذه الكلمة في الذكر تأسست عقيدة الشيعة الاثني عشر..

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    24 - 06 - 1432 هـ
    28 - 05 - 2011 مـ
    ـــــــــــــــــــــــ


    ردّ الامام على السائل:{ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ } صدق الله العظيم،
    وعلى هذه الكلمة في الذكر تأسست عقيدة الشيعة الاثني عشر
    ..



    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله الأطهار وجميع أنصار الله الواحد القهار..

    يا أيها السائل من الأنصار السابقين الأخيار عن ناموس الاختيار للأئمة والأنبياء الخلفاء في محكم الذكر، فشأن اختيارهم يختصّ به الله وحده من دون عباده. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا} صدق الله العظيم [البقرة:124].

    وإن الذين جعلهم الله أئمة للناس منهم الأنبياء ومنهم الصالحين كون الله يزيدهم بسطةً في العلم وليس للأنبياء من الأمر شيء أن يصطفوا الأئمة من بعدهم كونه شأن اختيار الإمام يختصّ به الله وحده كون الإمام هو الملك والخليفة على المُسلمين إذا جاء قدره المقدور في الكتاب المسطور. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:247].

    إذاً إمام الأمّة شأن اختياره يختصّ به الله وحده من دون عباده ولم يقل نبيّهم أنه هو من اختار الإمام طالوت إماماً لبني إسرائيل، وكان بني إسرائيل يظنّون الأئمة من بعد الأنبياء بتشاورٍ بين القوم حتى يختاروا أغناهم مالاً وأعلاهم جاهاً كونهم يرون طالوت -عليه الصلاة والسلام- فقيراً لا يملك المال وليس له جاهاً من كبراء بني إسرائيل، ولذلك أفتاهم نبيهم أن ليس للأنبياء من الأمر شيئاً في اختيار أئمة الكتاب من بعدهم. وقال الله تعالى:
    {وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:247].

    فانظر لنظرة بني إسرائيل القصيرة كنظرة غيرهم من أهل الدنيا يحسبون أنّ الإمامة حسب كثرة المال ويرون أنّ الأئمة من بعد الرسل يجب أن يكون من كبار القوم ومن أغناهم مالاً! ولذلك قالوا:
    {أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ} صدق الله العظيم. فانظر للفتوى الحقّ من نبيّهم إليهم قال: {إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ} صدق الله العظيم، ومن ثم نعلم الفتوى الحقّ في الكتاب أنّ الأئمة شأنهم شأن الأنبياء والخلفاء يختصّ باختيارهم الله وحده من دون عباده وليس لهم الخيرة من أمر الاختيار ويخلقهم ويصطفيهم في قدرهم المقدور في الكتاب المسطور. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ} صدق الله العظيم [القصص:68].

    ولكن الشيعة برغم أنهم يعتقدون بهذه العقيدة الحقّ أن الأئمة شأن اختيارهم يختصّ به الله كما يختصّ سبحانه باختيار أنبيائه ولكنهم اختاروا الإمام المهديّ من عند أنفسهم طفلاً كان في المهد صبياً! ولو أنه كلمهم كما كلم الناس المسيح عيسى ابن مريم في المهد صبياً لما لمتُ عليهم بشيء بل اصطفوا الإمام المهديّ محمد بن الحسن العسكري من عند أنفسهم بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً فضلّوا أنفسهم وأضلّوا أمّتهم عن معرفة الإمام المهديّ الحقّ من ربهم إلا من رحم ربي واتّبع الحقّ بعدما تبين له الهدى، وأما أهل السُّنة والجماعة فكذلك يعتقدون بالعقيدة الحقّ أنّ الإمام المهديّ لا يسبق ميلاده قدره المقدور في الكتاب المسطور ولكنهم جاءوا كذلك بفتوى من عند أنفسهم أن المهديّ المنتظَر إذا جاء قدره المقدور في الكتاب المسطور فإنّه لا ينبغي أن يقول لهم: "يا أيها الناس إنّي الإمام المهديّ خليفة الله عليكم قد اصطفاني الله عليكم وزادني بسطةً في العلم على كافة العلماء ليجعلني حكماً بالحق بين المختلفين في الدين فأحكم بينهم بما أنزل الله في الكتاب حتى لا يجد الذين يريدون أن يتّبعوا الحق في أنفسهم حرجاً مما قضيتُ بينهم بالحقّ من ربهم ويُسلِّموا تسليماً"، بل قال أهل السُّنة والجماعة: "نحن من نعلم أيُّ البشر يكون المهديّ المنتظَر إذا حضر، ومن ثم نعرِّفه على شأنه في البشر ونقول له إنك المهديّ المنتظَر خليفة الله في الأرض الإمام لرسول الله المسيح عيسى ابن مريم صلى الله عليه وآله وسلم"! بل الأعجب من ذلك أنه حتى ولو أنكر أن الله اصطفاه خليفته في الأرض ولو قال: "يا معشر المُسلمين لم يجعلني الله للناس إماماً" لأجبروه على البيعة كرهاً! ومن ثم أقول لهم: إن هذا لشيء عُجاب يا أولي الألباب لأسباب عدة تخالف للعقل والمنطق كما يلي:

    1- فما يدريهم أي البشر هو المهديّ المنتظَر ما لم يعرّفهم بشأنه فيهم؟
    2- وما يدريهم بقدر بعثه المقدور في الكتاب المسطور؟
    3- فإذا كان هو لا يعلمُ أنه هو المهديّ المنتظَر فأنّى للناس أن يعلموا بذلك؟ أم إنهم أعلم منه؟ فكيف الخبر يا أولي الأبصار أفلا تتفكرون؟

    ويا أمّة الإسلام يا حُجاج بيت الله الحرام، إياكم واتّباع ما يُخالف للعقل والمنطق كون الله سوف يسألكم عمّا أنعم به الله عليكم لو تتبعون ما ليس لكم به علم من الله وهو يخالف للعقل والمنطق. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَلا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا} صدق الله العظيم [الإسراء:36].

    ويا أحبتي في الله عُلماء المُسلمين وأمّتهم ما كان لكم أن تختاروا خليفة الله الإمام المهديّ من دونه. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ} صدق الله العظيم [القصص:68].

    ونستنبط من ذلك أنّ شأن اختيار أئمة الكتاب الذين يهدون بأمر الله يختصّ باختيارهم الله وحده فهو الذي جعلهم أئمة للناس يهدون بأمره إلى الحقّ. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآَيَاتِنَا يُوقِنُونَ} صدق الله العظيم [السجدة:24].

    أفلا تعلمون أنّ الإمام شأنه شأن الأنبياء؟ وقال الله تعالى لنبيه إبراهيم:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:124].

    ولربّما يودّ أحد الشيعة من الذين يبالغون في أئمة الكتاب أن يقاطعني فيقول: "وهل أنت معصوم من الخطيئة يا ناصر محمد اليماني؟". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: لربما كلّت يدي المَلَك عتيد لكثرة ما كتب عليّ من الخطيئة، ومن ثم يكبّر السائل الشيعي من الاثني عشر فيقول: "الله أكبر يا من يزعمُ أنه المهديّ المنتظَر لقد أقمتُ عليك الحجّة بالحقّ من محكم الذكر من آية محكمة من آيات أمّ الكتاب في قول الله تعالى:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، وبما أنك اعترفت في موقعك أنك كنت من الظالمين الذين يرتكبون الخطيئة إذاً فأنت لستَ المهديّ المنتظَر الحقّ خليفة الله كون مثله كمثل الأنبياء معصوم من الخطيئة، وحصحص الحقّ يا ناصر محمد اليماني وإنك كذّاب أشر ولستَ المهديّ المنتظَر فقد أقمنا عليك الحجّة من محكم الذِّكر". ومن ثمّ يردّ عليه المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني وأقول للذين لا يؤمن أكثرهم بالله إلا وهم مشركون بسبب المبالغة في الأنبياء وأئمة الكتاب أنهم معصومون من خطيئة الذنوب، وكذلك لا نبرئ أهل السُّنة والجماعة فليسوا منهم ببعيد كونهم كذلك يعتقدون بعصمة الأنبياء من الخطيئة، ومن ثم أقول: يا معشر الشيعة والسنة إن في قلوبكم زيغٌ عن الحقّ جميعاً إلا من رحم ربي، وأما كيف علمنا أن في قلوبكم زيغٌ عن الحقّ وذلك كوني أراكم تتّبعون المتشابه من القرآن وتذرون آيات الكتاب المحكمات البينات هُنّ أمّ الكتاب التي يفتيكم الله فيهن بعدم عصمة الأنبياء من ذنوب الخطيئة في حياتهم في قول الله تعالى: {إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٠﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    ولذلك قال نبي الله موسى:
    {قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ} صدق الله العظيم [القصص:16].

    ويا معشر الشيعة والسنة وجميع عُلماء المُسلمين وأمّتهم، تعالوا لنعلمكم كيف تميّزون بين آيات الكتاب المحكمات وبين الآيات المتشابهات، فعليكم أولاً أن تعتقدوا بالعقيدة الحقّ أنه لا ينبغي أن يكون هناك تناقض في القرآن العظيم وعلى سبيل المثال فلو نأتي بقول الله تعالى:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، فأمّا الذين هم ليسوا من الراسخين في علم الكتاب بشكل عام فحتماً سوف يزعمون أن جميع هذه الآية محكمة بينة وفيها من المتشابهات في آخرها وهو قول الله تعالى: {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، والتشابه بالضبط هو في آخرها في كلمةٍ واحدةٍ وهو قول الله تعالى: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، وعلى هذه الكلمة في الذكر تأسّست عقيدة الشيعة الاثني عشر أن: (الأنبياء وأئمة الكتاب معصومون من الخطيئة). فتبين للإمام المهديّ أنّ في قلوبهم زيغٌ عن الحقّ إلا من رحم ربي كون عقيدة العصمة للأنبياء وأئمة الكتاب تأسست على هذه الكلمة! ويا عجبي الشديد يا معشر الشيعة الاثني عشر فكيف تتّبعون هذه الكلمة المتشابهة في القرآن وتذرون آيات محكمات بينات من آيات أمّ الكتاب تفتيكم بعكس ما تعتقدون، كمثل قول الله تعالى: {إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٠﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    وهذا يعني أن الأنبياء ليسوا معصومين من ارتكاب الذنب وإنّ الله غفار لمن تاب وأناب، وقال نبي الله موسى مخاطباً ربه حين أرسله إلى آل فرعون قال:
    {وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ} صدق الله العظيم [الشعراء:14].

    كون نبي الله موسى يعترف أن ذلك ذنب وخطيئة ارتكبها بغير الحقّ، ولذلك وجدتم فرعون قد حاجّ نبي الله موسى بذلك، وقال:
    {قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيداً وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ (18) وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ(19)} [الشعراء].

    ومن ثم رد نبي الله موسى على فرعون بغير الإنكار بل مقرٌّ ومعترف بذلك الذنب والخطيئة، وقال:
    {قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ ﴿٢٠﴾ فَفَرَ‌رْ‌تُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَ‌بِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْ‌سَلِينَ ﴿٢١﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].

    إذاً يا أحبتي في الله إنّ الأنبياء والمرسلين كانوا من الضالّين الباحثين عن الحقّ ومن ثمّ اجتباهم الله وهداهم وجعلهم من المُرسلين. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلاَ نَبِيٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللهُ آيَاتِهِ وَاللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ} صدق الله العظيم [الحج:52].

    فما هو التمنّي؟ والجواب هو تمنّي اتّباع الحقّ الذي لا شك ولا ريب فيه، ومن ثمّ يبحث ويتفكّر بالعقل والمنطق أين يجد الحقّ ليتبعه كونه لا يريد أن يتبع إلا الحقّ والحقّ أحقّ أن يتبع، وإذا علم الله أنّ هذا العبد يريد أن يتبع الحقّ كان حقاً على الله أن يهديه إلى الحقّ إن وجده يكلف نفسه للبحث عن الحقّ لاتباعه ومن ثم يُعثره الله الحقّ على الحقّ فيبصره به. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ} صدق الله العظيم [العنكبوت:69]، كونه توفر لدى العبد شرط البحث عن الهدى والإنابة إلى الربّ ليهدي القلب ثم يهدي الله قلبه. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ} صدق الله العظيم [الشورى:13].

    فما هو القلب المنيب؟ والجواب تجدوه في قلب رسول الله إبراهيم المنيب عليه الصلاة والسلام قال:
    {فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:77]، كون نبي الله إبراهيم عليه الصلاة والسلام كان مجتهداً باحثاً عن الحقّ الذي يقبله العقل والمنطق بعلمٍ وسلطانٍ مبينٍ كونه استخدم عقله ولم يقتنع بعبادة الأصنام وكذلك لم يقتنع بعبادة الكواكب والشمس والقمر حتى ملأ قلبه الحُزن فأناب إلى ربه، وقال: {فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم.

    ويا أمّة الإسلام، ألا والله الذي لا إله غيره لو أنّ أحداً أظهره الله على دعوة المهديّ المنتظَر في عصر الحوار من قبل الظهور حتى إذا صار في حيرةٍ من أمر ناصر محمد اليماني فقال: ليس ناصر محمد اليماني بمجنونٍ ولا كاهنٍ ولا ساحرٍ ولا منجمٍ ولا مخبولٍ كون ذلك يُعرف من خلال منطق ناصر محمد اليماني إنه لذو عقلٍ رشيدٍ ويحاج الناس بالقرآن المجيد بآياتٍ بيِّناتٍ من آيات أمّ الكتاب، ومن ثم يقول: "وتالله إني أخشى أنني أكذب ناصر محمد اليماني وهو الإمام المنتظَر الحق خليفة الله المهديّ"، ومن ثم يخلو بنفسه في مكان لا يسمعه أحد إلا الله ثم يجثم بين يدي ربه منيباً إليه ويقول: يا رب يا غافر الذنب ويا هادي القلب المنيب يا من يحول بين المرء وقلبه إنك قلت وقولك الحقّ:
    {وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ} [النور:40]، وقلت وقولك الحقّ: {مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا} [الكهف:17]، اللهم عبدك يجأر إليك ان تجعل لي في قلبي نوراً أبصر به الحقّ حقاً وارزقني اتباعه وأُبصر به الباطل باطلاً وارزقني اجتنابه برحمتك يا أرحم الراحمين، اللهم لا تجعل بعث الإمام المهديّ حسرةً على عبدك بسبب ذنوبي فاغفر لي فإنه لا يغفر الذنوب إلا أنت، اللهم إني عبدك أشهدك أني قد عفوت عن عبادك الذين ارتكبوا في حقي إثماً فعفوت عنهم لوجهك الكريم، اللهم إنك أكرم من عبدك فاهدني وإياهم إلى الصراط المستقيم برحمتك يا أرحم الراحمين.

    ومن ثم يغشى قلبه نورٌ من ربه فيخشع قلبه وتدمع عينه ومن ثم يلقي الله في قلبه وداً للإمام ناصر محمد اليماني ويبصر أنه حقاً المهديّ المنتظَر خليفة الله لا شك ولا ريب، ومن ثم يأتي متلهفاً لقراءة المزيد من بيانات الإمام ناصر محمد اليماني ليطمئن قلبه، ومن ثم يزيده الله بها نوراً ويشرح صدره بالبيان الحقّ للقرآن المجيد، ثم يهتدي إلى صراط العزيز الحميد فيعبدُ الله مخلصاً له الدين لا يشرك به شيئاً ويفوز فوزاً عظيماً.

    ولربّما يودّ أحد السائلين الشيعة أن يقاطعني فيقول: "يا ناصر محمد اليماني لا تنسَ أن تدلنا على البيان الحقّ لقول الله تعالى:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، كوني لا أستطيع أن أرى من برهانك المبين في محكم الكتاب: {إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْ‌سَلُونَ ﴿١٠﴾ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١١﴾} صدق الله العظيم، فهذا يعني أنّ الأنبياء مُعَرَّضون لظلم الخطيئة ومن بدل حسنًا بعد فعل السوء يجد له رباً غفوراً رحيماً كمثل نبي الله موسى إذ ارتكب إثماً من عمل الشيطان فقتل نفس بغير الحقّ فأدرك إثمه العظيم ومن ثم قال: {قَالَ هَـٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴿١٥﴾ قَالَ رَ‌بِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ‌ لِي فَغَفَرَ‌ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حِيمُ ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [القصص]، إذاً فلن يستطيع كافة علماء الشيعة أن يفندوا هذا البرهان المبين بعدم عصمة الأنبياء من الخطيئة، ولكننا نعرض عن هذه الآيات وكأننا لا نعلم بها ومن ثم نجادل الناس من القرآن بما يوافق لمعتقدنا بعصمة الأنبياء وأئمة الكتاب وهو في قول الله تعالى: {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، وعلى هذا الأساس تأسّست عقيدتنا بعصمة الأنبياء والأئمة فلا تفعل مثلنا يا ناصر محمد اليماني فتعرض عن دليلنا من القرآن برهان عصمة الأئمة من ظلم الخطيئة كونك لو تعرض عن برهاننا من القرآن وتحاجنا بآيات أخر فسوف نستمسك ببرهاننا وأنت تتمسك ببرهانك فلا أنت أقنعتنا ولا نحن أقنعاك وكلٌّ منا سوف يذهب بسلطان علمه من القرآن الذي يتوافق مع معتقده، وهذا هو ما يحدث بين علماء المُسلمين فكلٌّ منهم يأخذ من القرآن ما توافق مع هواه ويذر الآيات الأخرى مهما كانت بينات، ولذلك لم يستطيع أن يقنع بعضهم بعضاً، فينفض مجلس الحوار بينهم وكلٌّ مستمسك ببرهانه ويزعم إنه هو الحقّ المبين. ولكن يا ناصر محمد اليماني إنك قد حكمت على نفسك إنه لا يجادلك أحدٌ من القرآن إلا غلبته ولذلك وجب عليك أن تبين كلمة التشابه في قول الله تعالى: {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم".

    ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: إن كلمات الظُلم في الكتاب تنقسم إلى قسمين اثنين وهو: ظُلم الخطيئة وظلم الشرك بالله وأعظم الإثم ظُلم الشرك بالله. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا} صدق الله العظيم [النساء:48]. وقال الله تعالى: {إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ} صدق الله العظيم [لقمان:13].

    وبما أنّ الله سبحانه وتعالى أفتاكم أنّه لن يجعل للناس إماماً من الظالمين وهو من كان مشركاً بالله كونه لن يزيد الأمّة إلا رجساً إلى رجسهم ولا ولن يخرجهم من الظُلمات إلى النور إلى صراط العزيز الحميد. وقال الله تعالى:
    {الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ} صدق الله العظيم [إبراهيم:1]، كون الإخلاص في عبادة الربّ شرط أساسي لمن يصطفيه الله للناس إماماً ولذلك تجدون دعوة الإمام المهديّ دعوة تأسست على الإخلاص ليخرج الناس من عبادة العباد إلى عبادة الربّ المعبود على بصيرةٍ القرآن المجيد. تصديقاً لقول الله تعالى: {الر‌ ۚ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِ‌جَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ بِإِذْنِ رَ‌بِّهِمْ إِلَىٰ صِرَ‌اطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿١﴾ اللَّـهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْ‌ضِ ۗ وَوَيْلٌ لِّلْكَافِرِ‌ينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [إبراهيم].

    ولذلك ننهاهم عن المبالغة في الأنبياء والأئمة وجميع عبيد الله المقربين، وكذلك ننهى العالمين التابعين للإمام المهديّ من المبالغة في الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني كون الشيطان إذا استيأس من أن يصدكم عن اتّباع الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني فسوف يتخذ طريقة أخرى كما اتخذها مع أتباع الأنبياء فيوسوس لأحدهم فيقول: وكيف تريد أن تكون أحبّ إلى الله من خاتم الأنبياء والمُرسلين محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- فلا ينبغي لك أن تفضل نفسك عليه أن تكون أنت الأحبّ والأقرب إلى الربّ، ألم يقل محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم:
    [والذي نفسي بيده لا يؤمن أحدكم حتى أكون أحب إليه من نفسه وماله وولده والناس أجمعين‏] صدق محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، ومن ثم يقنع المؤمنين الشيطانُ عن طريق أحد عُلماء المُسلمين الذين يقولون على الله ما لا يعلمون برغم أنّ ناصر محمد اليماني لَيشهدُ بصحة هذا الحديث، ولكنه يقصد أن النبي -عليه الصلاة والسلام- هو الأولى بكم من بعضكم بعضاً، تصديقاً لقول الله تعالى: {النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ} صدق الله العظيم [الأحزاب:6].

    ولكن لم يأمركم أن تتفضلوا بالله سبحانه وتعالى علواً كبيراً فتتنازلوا عن أقرب درجة في حب الله لمحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، فإن فعلتم فسوف يقول لكم الله يوم لقائه: فقربة إلى من أنفقتم ربّكم؟ وما بعد الحقّ إلا الضلال، ولن تجدوا لكم من دون الله وليّاً ولا نصيراً. ولربّما يودّ أرفع درجة في أنصار المهديّ المنتظَر أن يقاطعني فيقول: "مهلاً مهلاً يا إمامي وقدوتي بل أنا من سوف يتنازل عن أقرب درجة في حب الله وقربه". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني: وأقول وكيف ذلك يا رجل؟ ثم يقول: "يا أيها الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني، والله الذي لا إله غيره لو يؤتيني الله ملكوت الدنيا والآخرة ثم أفوز بالدرجة العالية الرفيعة في الجنة ثم أكون أحبّ وأقرب عبد إلى الربّ فلن أرضى عن ربي". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: أبشر يا رجل فقد وعد الله عباده الذين اتبعوا رضوانه أن يرضيهم يوم لقائه. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ} صدق الله العظيم [المائدة:119].

    فكيف لن ترضى وقد آتاك الله ملكوت الدُنيا والآخرة وأعطاك الدرجة العالية الرفيعة في الجنة وجعلك أحبّ عبد وأقرب عبد إلى ربك على مستوى عبيده في الملكوت كُله فما تريد من بعد هذا النعيم؟ ومن ثمّ يردّ علينا بالحق ويقول: " فما الفائدة من ذلك كُله إذا لم يكن حبيبي سعيد وراضٍ في نفسه لا متحسر ولا حزين؟ هيهات هيهات.. ورب الأرض والسماوات لن أرضى بملكوت ربي جميعاً وحتى لو جعلني أحبّ عبد وأقرب عبد إلى نفسه ولم يتحقق النعيم الأعظم
    {وَيَرْضَى}، فما الفائدة ما لم يتحقق رضوان الله الذي أحببت أكثر من أي شيء في الوجود كله الله ربّ العالمين؟" ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: يا رجل لو لم يرضَ الله عنك لما آتاك ملكوت الدنيا والآخرة وآتاك الدرجة العالية الرفيعة في الجنة وجعلك أحبّ عبدٍ وأقرب عبدٍ إلى نفسه فما خطبك وماذا دهاك؟ ومن ثمّ يردّ علينا ويقول: "هيهات هيهات يا أيها الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني، وإنك لتعلم ما أبغي وأريد يا من علمتنا البيان الحقّ للقرآن المجيد أن نتخذ رضوان الله غاية وليس وسيلة لتحقيق الجنة فإذا لم يتحقق الهدف المنشود فما الفائدة من كل الملك والملكوت؟ فكيف يكون الحبيب سعيداً في ملكه وهو يعلم أنّ أحبّ شيء إلى نفسه ليس بسعيدٍ بل حزينٌ ومتحسرٌ على عبادة اليائسين من رحمته الذي يراهم {وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ}؟ صدق الله العظيم [فاطر:37]".

    ولربّما يودّ أحد الذين لا يعلمون أن يقاطعني فيقول: "مهلاً يا ناصر محمد اليماني، أفلا ترى أنّهم دعوا ربّهم ولم يجبهم؟" ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: وهل ترى أنّ الآخرة دار عمل؟ ومعلوم جوابه فسوف يقول: "بل الحياة الدنيا دار العمل. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً} صدق الله العظيم [الكهف:7]".

    ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: إذاً فهم يعتقدون أنهم لن يدخلوا الجنة إلا أن يعيدهم الله إلى الدنيا فيعملوا صالحاً حتى يدخلهم جنته، إذاً فهم يائسون من رحمته فلا يزالون من الكافرين. وقال الله تعالى:
    {لا يَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ} صدق الله العظيم [يوسف:87].

    ولكن الدعاء الحقّ هو أن يقولوا:
    {رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:23].

    ولكنهم دعوا الله أن يخرجهم من النار فيعيدهم إلى الدنيا ليعملوا غير الذي كانوا يعملون، وذلك ما يقصدون من قولهم
    {رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ} صدق الله العظيم، حتى إذا لم يجبهم الله فيعيدهم إلى الدُنيا ومن ثم لجأوا إلى الملائكة من خزنة جهنم وقال الله تعالى: {وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ‌ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَ‌بَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ ﴿٤٩﴾ قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُ‌سُلُكُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلَىٰ قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِ‌ينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ﴿٥٠﴾} صدق الله العظيم [غافر].

    أي وما دعاء الكافرين لعبيد الله من دونه إلا في ضلالٍ، ولذلك قال لهم ملائكة الرحمن:
    {قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ} صدق الله العظيم. أي فادعوا الله هو أرحم بكم من عباده وما دعاء الكافرين برحمته لعباده من دونه إلا في ضلال كونهم لا يزالون كافرين برحمة ربهم لأنه لا ييأس من روح رحمة ربه إلا الكفور. وقال الله تعالى: {لَا يَيْأَسُ مِن رَّ‌وْحِ اللَّـهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُ‌ونَ ﴿٨٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].

    أفلا ترون أصحاب الأعراف من الكافرين الذين ماتوا قبل بعث الرسل إليهم كلمهم الله بوحي التفهيم إلى قلوبهم أن يدعوا ربهم أن لا يجعلهم مع القوم الظالمين؟ ولذلك:
    {وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [الأعراف:47]

    ومن ثم انظروا إلى ردّ الله عليهم كيف أجاب دعاءهم الرحمن الرحيم. وقال:
    {ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ} صدق الله العظيم [الأعراف:49].

    ويا أيها الناس اعبدوا ربكم وحده لا شريك له ا
    لذي خلقكم واتبعوا رضوانه ولذلك خلقكم، وإنما خلق الجنة من أجلكم وخلقكم من أجله تعالى. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ} صدق الله العظيم [الذاريات:56].

    وأما بالنسبة للأولى بحبِّكم من بين الأنبياء وجميع المُسلمين والناس أجمعين على مستوى العبيد جميعاً فهو جدّي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، تصديقاً لقول الله تعالى:
    {النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ} صدق الله العظيم [الأحزاب:6]، كونه مَنْ صبر وتأذى أكثر من المهديّ المنتظَر الذي يحاجكم عن طريق الكمبيوتر، ولو ظهر لكم المهديّ المنتظَر من قبل التصديق لكنتم أشد أذًى وكفراً ومكراً من كفار قريش.

    يا معشر عُلماء المُسلمين وأمّتهم، وما هي جريمة المهديّ المنتظَر التي لا تغتفر في نظركم إلا أنه دعاكم إلى عبادة الله وحده والاحتكام إلى الله وحده فوعدكم أن يستنبط لكم حكم الله من محكم القرآن العظيم ويدعو المُسلمين والنصارى واليهود وكافة البشر أن يتّبعوا الذكر المحفوظ من التحريف ويكفروا بما يخالف لمحكم القرآن العظيم سواءً في التوراة أو في الإنجيل أو في السُّنة النّبويّة أو في جميع كتب البشر، وإذاً أول كافر بدعوة المهديّ المنتظَر إلى الاحتكام إلى القرآن العظيم هم عُلماء المُسلمين وأمّتهم إلا من رحم ربي من الأنصار السابقين الأخيار في عصر الحوار من قبل الظهور، فيا عجبي الشديد!

    يا قوم! فإلى ماذا تريدون أن يدعوكم المهديّ المنتظَر للحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون؟ فهل تنتظرونه يدعوكم إلى الاحتكام إلى كتاب التوراة؟ ولكنكم تعلمون أنّ كتاب التوراة ليس محفوظاً من التحريف والتزييف. أم تنتظرون أن يدعوكم إلى كتاب الإنجيل؟ ولكن كتاب الإنجيل ليس محفوظاً من التحريف. أم تنتظرون المهديّ المنتظَر يدعوكم للاحتكام إلى كتاب البخاري ومُسلم أو بحار الأنوار؟ ما لكم كيف تحكمون؟ برغم أن المهديّ المنتظَر لا يكذب بما في التوراة والإنجيل ولا يكذب بأحاديث البيان في السُّنة النّبويّة وإنما نكفر بما يخالف فيهما لمحكم القرآن العظيم، فاعتصموا بحبل الله القرآن العظيم ولا تَفَرَّقوا إنّي لكم منه نذيرٌ مبين.

    ويا أيها الرئيس علي عبد الله صالح اتقِ الله، ويا آل الأحمر اتقوا الله، ويا معشر المعارضة والحوثيّين والشباب اتقوا الله جميعاً واستجيبوا لدعوة الاحتكام إلى الكتاب القرآن العظيم، ويا معشر هيئة علماء اليمن والسعوديّة اتقوا الله وأنقذوا شعوبكم وأنفسكم بالاعتراف بالحقّ من ربّكم فقد منَّ الله عليكم أن بعث في عصركم الإمام المهديّ ليعلمكم الكتاب والحكمة أفلا تشكرون؟ وإن أبيتم فاعلموا أنّ الله شديد العقاب وما علينا إلا البلاغ وعليه الحساب ولن يتذكر إلا أولوا الألباب. وسلامٌ على المُرسلين، والحمد ُلله ربّ العالمين..

    ويا أبا بكر المغربي لقد اصطفاني ربي على علمٍ منه. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {اللهُ أعلَمُ حيثُ يَجعَلُ رِسَالَتهُ} صدق الله العظيم [الأنعام:124]. فلا تتمنى أن تكون خليفة الله الإمام المهديّ فتلك مسؤولية كبرى، ألا والله الذي لا إله غيره إن همَّ ذلك لفي قلبي وفي كل قطرةٍ من دمي فما أعظمها من مسؤوليةٍ وأمانةٍ كبرى، ألا والله الذي لا إله غيره إني مجبورٌ على قبول الخلافة وأنا كاره لها ولكن ما باليد حيلة فليس لي حلاً غير القبول بها لكي آمر بالمعروف وأنهى عن المنكر حتى أرفع ظلم الإنسان عن أخيه الإنسان ومن ثم يرون كم الرحمن أنزل من العدل في كتاب القرآن ثم يحبوا ربهم ويتبعوا الحقّ من ربهم، وليس ذلك إلا جزء من تحقيق هدف الإمام المهديّ. ولا يزال النضال مستمراً حتى يتحقق النعيم الاعظم وذلك ما نبغي ومنتهى غايتي ولن تقرَّ عيني وترتاح نفسي حتى يرضى من أحببت أكثر من كل شيء الغفور الودود ذي العرش المجيد الله أرحم الراحمين، وكذلك الذين قدروا ربهم حق قدره القوم الذين قال الله عنهم في محكم كتابه: {{يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ}} [المائدة:54].

    والله الذي لا إله لا غيره أنهم سوف يستغلون وعد الله لعباده أن يرضيهم. تصديقاً لقول الله لوعده بالحقّ للذين رضي عنهم بقوله تعالى:
    {{رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ}} صدق الله العظيم [المائدة:119].

    ألا والله لن يرضوا أبداً ولن يفتنهم الله بملكوت الدنيا والآخرة حتى يكون حبيبهم راضياً في نفسه لا متحسراً ولا حزيناً، ولن ينسوا أبداً فتوى الله بما في نفسه بسبب عباده الذين ظلموا أنفسهم وكذبوا برسل ربهم ودعائهم عليهم رسل الله فأجاب الله دعاءهم تصديقاً لوعده لهم بإجابة الدعاء على الأعداء ولكن ذلك لم يكن هيناً في نفس الله أرحم الراحمين كما تبين لكم:
    {يَا حَسْرَ‌ةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّ‌سُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَ‌وْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُ‌ونِ} صدق الله العظيم [يس:30-31].

    وسلامٌ على المرسلين، والحمد ُلله ربّ العالمين..
    أخو البشر في الدم من حواء وآدم؛ المهديّ المنتظَر عبد النعيم الأعظم الإمام ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..




  2. افتراضي همانا که برخی از ائمه و انبیا، به دلیل دعای والدینشان به آن مقام رسیده‌اند...

    - 2 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    24 - جمادی الآخر - 1432 هـ
    28 - 05 - 2011 مـ
    ۷- خرداد - ۱۳۹۰ ه.ش.
    01:55 صبح
    ـــــــــــــــــــــ

    همانا که برخی از ائمه و انبیا، به دلیل دعای والدینشان به آن مقام رسیده‌اند...

    بسم الله الرحمن الرحيمو صلوات و سلام بر جَدَّم محمد و خاندان پاک او و تمام انصار خداوند واحد قهار باد...

    خطاب به ابوبکر از انصار پیشگام برگزیده؛ بدان که بعضی از ائمه و انبیا، به‌دلیل دعای والدینشان به آن مقام رسیده‌اند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿۷۴﴾ }صدق الله العظيم [الفرقان]
    زمانی که خداوند بداند بنده‌اش به درگاه خداوندش دعا می‌کند تا به او فرزندی دهد که برای دین و مسلمانان مفید باشد، دعای بنده‌اش را اگر بخواهد، مستجاب می‌کند و امور به‌سوی خداوند باز می‌گردد. مثل نبیِّ خداوند زکریا که گفت:

    { رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء }صدق الله العظيم [آل عمران:۳۸]
    از آنجا که نبیّ خداوند، زكريا عليه الصلاة و السلام می‌خواست خداوند فرزند مبارکی به او عطا کند و او را پیشوای مسلمین قرار دهد، لذا هدف او از خواستن فرزند به‌خاطر دین بود نه از روی علاقه به فرزند و زینت دنیا. او از کسانی بود که خداوند در آیات محکم کتابش درباره آنها می‌فرماید:
    {وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿۷۴﴾} صدق الله العظيم [الفرقان]
    لذا می‌بینید که خداوند نبیّ بزرگوار و کریمی به او عطا نمو و او را پیشوا و امام متقیان گرداند تا با بصیرتی نشأت گرفته از کتاب آنها را به‌سوی پروردگارشان هدایت نماید. این آرزو باید آرزوی هر زن و شوهر مسلمانی باشد و به درگاه پروردگارشان دعا کنند تا به آنها فرزندان پاکی عطا کند که برای اسلام و مسلمانان مفید باشند. سپس خداوند به آنها پاسخ داده و فرزندانشان را پذیرفته و آنها را منشأ خیرات فراوان برای اسلام و مسلمین می‌گرداند. به دعای همسر عمران که باردار بود توجه کنید که چگونه رو به پروردگارش کرده و می‌گوید:
    { رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ }صدق الله العظيم[آل عمران:۳۵]
    و خداوند می‌داند خواسته‌ی او چیست، او فرزندی می‌خواهد که به اسلام و مسلمانان نفع برساند. همسر عمران مطمئن بود که خداوند به او جواب خواهد داد چون درحالی‌که باردار بود، همسرش عمران بن یعقوب درگذشته بود. از طرفی پسرش هارون نیز قبلاً درگذشته بود و می‌خواست با اعطای پسری از جانب خداوند، نسل این بیت مکرم حفظ شود تا در خدمت اسلام و مسلمین باشند. ولی خداوند با تولد فرزند دختر او را امتحان کرد درحالی‌که او منتظر اجابت دعایش توسط پروردگار و متولد شدن پسری بود و آن فرزند را پیشاپیش و درحالی‌که هنوز در شکمش بود (بعد از فوت همسرش) به پروردگارش هدیه کرده بود. اما بعد از وضع حمل، از اینکه نوزاد دختر است نه پسر شگفت زده شد. از طرفی دیگر امید نداشت فرزند پسری از نسل عمران بن یعقوب داشته باشد، چرا که می‌دانست دختر نسل پدر را حمل نخواهد کرد بلکه حامل نسل داماد [صهر] خواهد بود. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا ۗ وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا ﴿۵۴﴾ }صدق الله العظيم [الفرقان]
    لذا همسر عمران گفت:
    { فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَىٰ وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنثَىٰ ۖ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۳۶﴾ } صدق الله العظيم [آل عمران]

    به حسن نظر او به خداوند نگاه کنید که گفت: { وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ }. یعنی چه بسا تولد نوزاد دختر حکمت نهفته‌ی خداوند است و این دختر خیری برای اسلام و مسلمانان داشته باشد و چهره‌اش سیاه و محزون نشد و امورات فرزند را به پروردگارش سپرد. اگر چه دلش می‌خواست نسلی از عمران بن یعقوب را در شکم می‌داشت تا نسل آن خاندان مبارک قطع نشود، اما امیدوار بود که خداوند در این فرزند خیر اسلام و مسلمین را گذاشته باشد. در هر حال خداوند دعای همسر عمران را اجابت کرد و گرچه او را با تولد نوزاد دختر امتحان نمود؛ اما دعای همسر عمران به نحو عجیبی از جانب پروردگار سبحان اجابت شد که از اسم «مسیح عیسی بن مریم عمران بن یعقوب» هویداست. مریم فرزند داماد را باردار نشد، هیچ‌کس در این فرزند شریک او نبود. همسر عمران فکرش را هم نمی‌کرد فرزند مریم به آل عمران نسبت داده خواهد شد.عقل می‌گفت فرزند مریم به نام مردی نامیده خواهد شد که با مریم ازدواج خواهد کرد و این داماد است که نسل را منتقل می‌کند و لذا فرزند مریم به پدر [یعنی شوهر مریم] نسبت داده می‌شد. اما مریم دختر عمران عليها الصلاة والسلام همسری نداشت و هرگز ازدواج نکرد و در تمام حیاتش بشری او را لمس ننمود و به همین جهت گفت:
    { قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ ۖ قَالَ كَذَٰلِكِ اللَّـهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿۴۷﴾ }صدق الله العظيم [آل عمران]
    آری به این ترتیب رسول خداوند مسيح عيسى‌ بن‌ مريم که صلوات و سلام بر او و مادرش باد، اصلاً در پاسخ به دعای همسر عمران عليه الصلاة والسلام آفریده شد که گفت:
    { رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ }صدق الله العظيم [آل عمران:۳۵]
    در واقع خداوند با دادن فرزند دختر او را امتحان کرد ولی از دختر او فرزند پسری آفرید که رسول خداوند بر بنی اسرائیل شد و ب‌ واسطه او خداوند به اسلام و مسلمین نفع رسانید. به درستی که پروردگارم شنونده‌ی دعاهاست.
    در مورد برخی از ائمه، انتخاب، به‌خاطر خود فرزند است نه به‌خاطر پدرش و چه بسا پدر، از غافلان بوده باشد و یا از اهل نبوده و نمی‌دانسته حق دارد که از پروردگارش فرزندانی بخواهد که برای اسلام و مسلمین مفید باشند. اما کسانی که خداوند آنها را به‌خاطر خودشان برگزیده است نه به‌خاطر پدرشان، فرزندانی هستند که از پدر خود باهوش‌تر بوده و اگر اعتقادات پدرشان با عقل سازگاری نداشت، از آن پیروی نمی‌کردند . حال اگر از خردمندان و متفکرین بوده و در پی یافتن حق برمی‌آمدند تا از آن تبعیت کنند، خداوند آنها را برگزیده و قلبشان را به سوی حق هدایت می‌نمود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ } صدق الله العظيم [الشورى:۱۳]
    از کسانی که خداوند به سبب خودشان نه پدرانشان آنها را انتخاب کرد و ایشان را برای خود برگزید و قلبشان را هدایت نمود، رسول خداوند ابراهیم عليه الصلاة والسلام بود. این انتخاب به سبب پدرش نبود چرا که پدر او از کسانی نبود که خداوند درباره‌شان فرموده است:
    {وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿۷۴﴾} صدق الله العظيم [الفرقان]
    بلکه آزر، پدر ابراهیم، از کسانی بود که از راه راست گمراه شده و کورکورانه و بدون فکر و تدبر از راه پدرانشان پیروی می‌کردند. اما ابراهیمِ متفکر و متدبر با عقاید پدر و قومش قانع نشد و در جستجوی حق برآمد و خدا او را انتخاب و هدایت کرد و در نهایت او را به عنوان رسول خود برگزید. خداوند می‌فرماید:
    { لَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ ﴿۵۱﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَـٰذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ ﴿۵۲﴾ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴿۵۳﴾ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿۵۴﴾}صدق الله العظيم [الأنبياء]
    به آزر،ِّ پدر نبی خداوند ابراهیم بنگرید. او از کسانی بود که کورکورانه و بدون فکر و تدبر از راه پدرانشان پیروی می‌کردند، لذا جواب پدر و قومش این بود:
    {إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَـٰذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ ﴿۵۲﴾ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴿۵۳﴾ }صدق الله العظیم[الأنبیاء]
    چقدر این روزگار شبیه گذشته است و عده زیادی به علت پیروی کورکورانه از اجدادشان از راه راست [صراط مستقیم] گمراه شده‌اند. حجت آنها این است که اجدادشان صالح هستند، لذا می‌بینید هیچ ازعقلشان استفاده نمی‌کنند و هم خود و هم امتشان را گمراه کرده‌اند. ایراد ما به پیشینیان صالح نیست؛ بلکه از افتراهای دروغ و باطلی که شیطان به این درگذشتگان نسبت داده است ایراد می‌گیریم. از موضوع خارج نشویم، به آنهایی بازگردیم که خداوند به‌خاطر خودشان آنها را انتخاب کرد. کسانی که در تلاش شناختن راه حق به‌سوی خداوندشان بودند؛ لذا خداوند آنها را برگزید، پذیرفت و به راه عزیز حمید هدایتشان نمود و نبیّ خداوند إبراهيم عليه الصلاة والسلام از کسانی بود که انتخاب و هدایت و برگزیده شدنش به‌خاطر شخصِ خودش بود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    { إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّـهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۲۰﴾ شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ ۚ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۱۲۱﴾ }صدق الله العظيم [النحل]
    سوالی که مطرح می‌شود این است: مگرعلت انتخاب و هدایت ابراهیم، دعای خود او نبوده است؟ و جواب آن در آیات محکم کتاب آمده است. دلیل این بود که ابراهیم به‌سوی پروردگارش روی کرده و با انابه از او طلب می‌نمود تا قلبش را به‌سوی حق هدایت نماید. قلب او قبل از هدایت شدن در رنجور بود چرا که می‌خواست از حقیقتی پیروی کند که هیچ شک‌وتردیدی در آن نباشد. به همین علت است که ابراهیم منیب می‌گوید:
    { قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:۷۷]
    و بنابراین خداوند او را برگزید و هدایت کرد، لذا ابراهیم گفت:
    { إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ‌ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ حَنِيفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِ‌كِينَ(۷۹)}صدق الله العظيم [الأنعام]

    هدایت او به دلیل وعده‌ی حق الهی در آیات محکم کتابش است. خداوند وعده داده است قلب حق‌جویان را به راه راست [صراط مستقیم] هدایت می‌کند، به شرط آن‌که فرد در قلب خود احساس تألم کرده و به دلیل اینکه در راه راست نیست، متحسر باشد. چنان‌که نبیِّ خداوند ابراهیم علیه الصلاة و السلام می‌گوید:
    { قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:۷۷]
    می‌بینید که قلب ابراهیم علیه الصلاة و السلام مملو از غم و درد است چرا که نمی‌خواهد از گمراهان و کسانی باشد که کورکورانه دنبال دیگران راه می‌افتند بلکه مشتاق است از راه حق پروردگارش پیروی نماید. لذا «حقّ» او را به راه حق هدایت کرد، همانا که خداوند شنوا و پاسخ دهنده است: [ان الله سميع مجيب] . تصدیقِ‌ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۶۹﴾ }صدق الله العظيم [العنکبوت]
    از اینجا شرط هدایت قلب به‌سوی پروردگار را استنباط می‌کنیم: انابه و روی کردن نفسِ انسان به‌سوی پروردگار و درخواست هدایت شدن قلبش به راه راست [صراط مستقیم]. به همین دلیل خداوند تعالی می‌فرماید:
    {
    قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَ‌فُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّ‌حْمَةِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يَغْفِرُ‌ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حِيمُ ﴿٥٣﴾ وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَ‌بِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُ‌ونَ ﴿٥٤﴾ وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّ‌بِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُ‌ونَ ﴿٥٥﴾ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَ‌تَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّ‌طتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِ‌ينَ ﴿٥٦﴾أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّـهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴿٥٧﴾ أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَ‌ى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّ‌ةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٥٨﴾ بَلَىٰ قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْ‌تَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِ‌ينَ ﴿٥٩}صدق الله العظيم [الزمر]

    بنگرید انسانی که خداوند قلبش را هدایت نکرده است، در روز ملاقات خداوندش چه می‌گوید:
    { لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ }صدق الله العظيم.
    ولی سؤالی که مطرح می‌شود این است: حجت خداوند در برابر انسانی که قلبش به‌سوی حق هدایت نشده است، چیست؟ جواب را می‌توان در کلام خداوند تعالی در آیات محکم کتاب یافت:
    { وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لا تُنصَرُونَ } صدق الله العظيم [الزمر:۵۴]
    لذا شرط اینکه خداوند قلبی را به‌سوی حق هدایت کند این است که انسان رو به خدا کرده و به درگاه او انابه کند، چرا که خداوند هر کس را که به او رو نموده و هدایت قلبش را طلب کند؛ هدایت خواهد کرد. تصدیقِ‌ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { قُلْ إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ }صدق الله العظيم [الرعد:۲۷]
    ای خردمندان! از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید. به خداوند عظیم که جز او معبودی نیست سوگند، کسی از خردمندان انس یا جن از این بیان مطلع نمی‌شود، مگر آنکه خداوند قلبش را هدایت کرده باشد. چرا که خداوند تنها خردمندان و متفکرینی را که از عقلشان استفاده کرده و اندیشه و تدبر کنند، راهنمایی خواهد کرد نه کسانی را که کورکورانه از دیگران تبعیت می‌کنند و خداوند تعالی می‌فرماید:
    { أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۶۸﴾ }صدق الله العظيم [المؤمنون]
    تدبر در سخنان یعنی درباره سخنان دعوت کننده و دلایل علمی که برای مردم بیان می‌کند، فکر کرده و بررسی شود آیا حرفش حقیقتاً از جانب خداوند است یا اینکه با عقل و منطق هم‌خوانی ندارد. لذا می‌بینید در کتاب، خداوند در تمام زمان‌ها و مکان‌ها، تنها خردمندان را هدایت خواهد کرد و آنها کسانی هستند که در مورد دعوت کنندگان بدون شنیدن دلایل علمیشان قضاوت نمی‌کنند. اگر بیان با عقل و منطق هم‌خوانی داشت و به حق از جانب خداوند بود، عقلشان به آن تن درداده و کاملا تسلیم سخن حق می‌شوند. بنابر این خداوند تنها بندگانی را هدایت می‌نماید که خردمند بوده و با تفکر از عقلشان سود جویند. به همین علت است که خداوند تعالی می‌فرماید:
    { أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ﴿۲۴﴾ } صدق الله العظیم[محمد]
    { كِتَـٰبٌ أَنزَلْنَـٰهُ إِلَيْكَ مُبَـٰرَكٌ لِّيَدَّبَّرُوۤاْ ءَايَـٰتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُو ٱلاٌّلْبَـٰبِ ﴿۲۹﴾}صدق الله العظیم [ص]
    { أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿۶۸﴾}صدق الله العظیم [المؤمنون]
    { وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ‌ بِآيَاتِ رَ‌بِّهِ فَأَعْرَ‌ضَ عَنْهَا } صدق الله العظیم [الكهف:۵۷]
    {وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿۳۰﴾ }صدق الله العظیم[الفرقان]
    پس مهدی منتظر بار دیگر به حق سوگند می‌خورد و این قسم مهدی منتظر به خداوند علی العظیم است نه قسم یک کافر یا بدکار: حتی اگر یک میلیون سال هم با شما گفت‌وگو و بحث شود، تنها خردمندان از مهدی منتظر ناصر محمد یمانی پیروی خواهند کرد. تصدیقِ‌ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ ٱلْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۹﴾} صدق الله العظيم [الرعد]
    ای مردم! بدانید خداوند در تمام زمان‌ها و مکان‌ها تنها بندگان خردمندش را هدایت می‌فرماید. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿۱۷﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّـهُ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۱۸﴾ } صدق الله العظيم [الزمر]
    اما کسانی که از چهارپایان هم گمراه‌ترند، تمام آیات کتاب را طوری پشت‌سر می‌اندازند که گویا اصلاً آنها را نشنیده‌اند و سپس می‌گویند: «خداوند تعالی فرموده است:
    { وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ }صدق الله العظيم [آل عمران:۷]
    برای ما آنچه که پیشینیان صالح بر اساس پیروی از نبیّ انجام می‌دادند، کافی است. چون خداوند تعالی می‌فرماید:
    { وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا }صدق الله العظيم [الحشر:۷]
    برای ما آنچه که پیشینیان صالح ما مستقیم از نبیّ گرفته‌اند کافی است».
    جواب امام مهدی این است که: می‌بینم می‌گویید:
    { وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا }صدق الله العظيم

    آیا به من فتوا نمی‌دهید چه کسی این قرآن عظیم را آورده است؟ همین قرآنی که ناصر محمد یمانی از آن برای بحث با مردم استفاده می‌کند؟ آیا محمد رسول الله خاتم الأنبياء والمرسلين صلى الله عليه وآله وسلم آن را با خود نیاورده است؟ اگر به دنبال حقیقت هستید، چرا به خداوند نسبت دروغ داده و می‌گویید خداوند فرموده که تأویل قرآن عظیم را جز خداوند نمی‌داند. خداوند منزه از نسبت ناحقی است که به او می‌دهید. خداوند این را نگفته بلکه شما خودتان این نسبت ناروا را می‌دهید.

    ممکن است یکی از کسانی که عقلشان را بکار نمی‌گیرند سخن مرا قطع کرده و بگوید: «صبر کن ناصر محمد، مگر خداوند تعالی نفرموده است:
    { وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ }
    صدق الله العظیم»؟
    امام مهدی پاسخ می‌دهد: پس نظر شما در مورد این فرموده خداوند تعالی چیست که :
    {‏ شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ }صدق الله العظيم؟
    آیا تأویل این بیان را کسی جز خداوند نمی‌داند؟ در جواب می‌گویید: «این آیه کاملاً واضح است. خداوند به حق درباره خود شهادت می‌دهد که در تمام عالم وجود، جز او معبودی نیست» . امام مهدی در پاسخ می‌گوید: اگر این‌طور است، پس چرا به خدا نسبت ناروا داده و می‌گویید خداوند فرموده کسی جز خداوند از تأویل آن آگاه نیست. شما می‌دانید مقصود خداوند این است که آیات متشابه قرآن را جز خداوند کسی نمی‌تواند تأویل کند و قسمت اعظم قرآن عظیم آیات محکم و روشنی است که ۹۰ درصد قرآن را دربر می‌گیرد. در مورد ۱۰ درصد آیات که متشابه هستند، تشابه لفظی لغوی است که با بیان
    قرآن عظیم متفاوت است. برای مثال درفرموده خداوند تعالی :
    { فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ } صدق الله العظيم [البقرة:۵۴]
    این از آیات متشابه است و هم عامه مسلمانان و هم عالمان [ظاهر] آن را مخالف آیه محکم دیگری می‌یابند که می‌فرماید:
    { وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾ }صدق الله العظيم [النساء]
    به این دو آیه متشابه نگاه کنید. یکی از آن ها در ظاهر مخالف عقل و منطق است؛ چگونه خداوند فرمان می‌دهد که بندگانش، خودشان را بکشند و همچنین فتوی می‌دهد این در نزد خداوند برایشان بهتر است؟ خداوند سبحان بسیار والاتر از این نسبت است! آیا عقل و منطق این را باور می‌کند که خداوند به بنی اسراییل فرمان دهد خود را بکشند:{ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ }صدق الله العظيم؟ چگونه ممکن است انجام عملی که خداوند در آیات محکم کتاب خود آن را حرام کرده است؛ در نزد خداوند بهتر شمرده شود. خداوند تعالی فرموده است:
    { وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿
    ٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾ } صدق الله العظيم.

    ای مردم، از آنجایی که شایسته نیست در کتاب خداوند، قرآن عظیم تناقض وجود داشته باشد، لذا یکی از این دو آیه متشابه است. عقل حکم می‌کند کدام یک از محکمات باشد؟ می‌بینید عقلتان مستقیماً فتوی می‌دهد این فرموده خداوند با عقل و منطق هم‌خوان است که:

    { وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾ }صدق الله العظيم
    ممکن است یکی ازانصار پیشگام برگزیده عزیزم سؤال کند: «ای امام و حبیب قلب من! ای کسی که مرا به‌سوی خداوندم هدایت کرده‌ای، برایمان روشن کن دقیقاً کدام کلمه بین این دو آیه از متشابهات است؟» امام مهدی جوابش می‌دهد: ای نور چشم امام مهدی! کلمه متشابه در این دو آیه دقیقا کلمه
    {أَنْفُسَكُمْ} است. لذا این کلمه را در هر دو آیه بزرگ می‌نویسیم و خداوند تعالی می‌فرماید:
    { فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ }
    و خداوند تعالی فرموده است:
    { وَلَا تَقْتُلُواأَنفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾ }صدق الله العظيم
    اما فرموده خداوند تعالی در:
    {فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ} یعنی برخی از شما برای دفاع از دین و زمین خود با برخی دیگر بجنگید. تصدیقِ‌ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّـهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّـهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّـهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿۴۰﴾ }صدق الله العظيم [الحج]
    منظور خداوند این است که در راه خدا جهاد کرده و با مفسدین فی الأرضی به جنگ و قتال برخیزند که در حق مردمی ستم می‌کنند که تنها جرمشان این است که می‌گویند: «الله خدای ماست». تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُ‌جُوا مِن دِيَارِ‌كُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِّنْهُمْ ۖ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرً‌ا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا ﴿٦٦﴾ وَإِذًا لَّآتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرً‌ا عَظِيمًا ﴿٦٧﴾ وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَ‌اطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿٦٨﴾ وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّ‌سُولَ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَـٰئِكَ رَ‌فِيقًا ﴿٦٩﴾ ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّـهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ عَلِيمًا ﴿٧٠﴾ } صدق الله العظيم [النساء]
    آنچه که در این آیه شما را به اشتباه انداخته است این فرموده‌ی خداوند تعالی است:{ أَنْفُسَكُمْ }، لذا فتوی می‌دهم که در اینجا منظوراز آن یکدیگر است. مثل زمانی که می‌فرماید:
    { فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون } صدق الله العظيم [النور:۶۱]
    یعنی به یکدیگر سلام کنید. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون ﴿۶۱﴾ }صدق الله العظيم [النور]
    پس برایتان روشن شد مقصود خداوند در این آیه: { فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً } یعنی به یکدیگر سلام کنید و این درود [تحیت] مؤمنان به یکدیگر است. تصدیق‌ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    { وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا ﴿۸۶﴾} صدق الله العظيم [النساء]
    و اما درود نیکو و پر ‌برکت از جانب خداوند این است که وقتی وارد خانه‌ای می شوید به یکدیگر بگویید: «السلام عليكم و رحمة الله». اما فرموده خداوند تعالی:{ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ } یعنی پاسخ شما این باشد: «و عليكم السلام و رحمة الله و بركاته» و یا همان سلام را به‌سوی خود او بازگردانید. اگر کسی به شما چنین درود گفت: «السلام علیکم» ، اگر بهتر جواب نمی‌دهید باید سلامش را به‌سوی خودش بازگردانید و بگویید: «علیکم السلام». اما اگر نفر اول [که صاحب سلام است] بگوید: «السلام عليكم و رحمة الله» اگر بهتر جواب ندادید [باید] سلام را به خود او بازگردانده و بگویید: «وعليكم السلام ورحمة الله».
    از ادب و اخلاق نیست که کسی به شما درود بگوید که «السلام عليكم و رحمة الله» و شما جواب کمتری داده و علی‌رغم اینکه او گفته «السلام عليكم و رحمة الله» پاسخ دهید «علیکم السلام». اگر بشنود چنین پاسخ دادید؛ ممکن است از درب خانه‌تان بازگردد، چرا که پیش خودش فکر خواهد کرد شما مایل نیستید او وارد خانه‌تان شود . چون او با «السلام عليكم و رحمة الله» به شما سلام کرده است و شما نه تنها سلامش را به او بازنگردانیده‌اید که از آن چیزی هم کاسته‌اید. لذا برادری که به دیدارتان آمده‌است، ممکن است نزد خود چیزی حس کرده و از درتان بازگردد. ولی اگر بشنود که پاسخ می‌دهید «و عليكم السلام و رحمة الله و بركاته» خیالش راحت می‌شود که شما از آمدنش مسرور شده و به او خیرمقدم می‌گویید. با اینکه این قضیه؛ موضوع اصلی صحبت ما نبود، اما اینجا در مورد تحیّت صحبت شد تا مشخص شود بسته به محل استفاده مقصود از لغت فرق می‌کند. منظور خداوند از فرموده {أَنفُسِكُمْ} یعنی نوع خودتان، مثل فرموده خداوند تعالی :
    { لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۲۸﴾}صدق الله العظيم [التوبة]
    ای عزیزان من در راه خدا! امام مهدی می‌تواند شرح «ذکر» را مختصر کند، اما ما هر بیانی را شرح‌نامه‌ای علمی قرار می‌دهیم، تا انصار از بیانات اقتباس کرده و در جواب پرسشگران بنویسند. زحمت و مشکل نویسنده بیش از خواننده است و خواندن بیانات راحت‌تر از نوشتن آنهاست. پس تلاش زیادی کنید تا با خواندن «شرح و بیان حق قرآن عظیم»، خداوند بر علمتان بیفزاید؛ پس از شاکرین باشید.
    وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين..
    أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.


    اقتباس المشاركة 16177 من موضوع ردّ الامام على السائل: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، وعلى هذه الكلمة في الذكر تأسست عقيدة الشيعة الاثني عشر..



    - 2 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    24 - 06 - 1432 هـ
    28 - 05 - 2011 مـ
    01:55 صباحاً
    ـــــــــــــــــــــ


    إنّ من الأئمة والأنبياء ما كان بسبب دعاء آبائهم..


    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدي محمد وآله الأطهار وجميع أنصار الله الواحد القهار..

    ويا أبا بكر من الأنصار السابقين الأخيار، إن من الأئمة والأنبياء ما كان بسبب دعاء آبائهم. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا} صدق الله العظيم [الفرقان:74].

    فإذا علم الله إن دعاء عبده لربه أن يهب له ذريّة لينفع بهم الدين والمُسلمين ثم يجيب الله دعاء عبده إن يشاء، وإلى الله ترجع الأمور. كمثل نبيّ الله زكريا قال:
    {رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذريّة طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء} صدق الله العظيم [آل عمران:38].

    كون نبيّ الله زكريا عليه الصلاة والسلام يريد أن يهب له الله مولوداً مباركاً ويجعله إماماً للمُسلمين لأنّ هدفه من أجل الدين وليس حبّاً في البنين وزينة الحياة الدنيا بل هو من الذين قال الله عنهم في محكم كتابه:
    {وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا} صدق الله العظيم [الفرقان:74].

    ولذلك تجد أنّ الله قد وهب له نبيّاً كريماً وجعله إماماً للمتقين ليهديهم إلى ربّهم ببصيرة الكتاب، ويجب أن يكون ذلك الطموح هو طموحُ كلّ زوجٍ وزوجةٍ من المُسلمين فيدعون ربّهم أن يهب لهم ذريّة طيبة لينفعوا بأولادهم الإسلام والمُسلمين ثم يجيبهم ربّهم ويتقبل منهم أولادهم ويجعل الله فيهم خيراً كثيراً للإسلام والمسلمين، فانظروا إلى دعاء امرأة عمران وهي حامل أنابت إلى ربها فقالت:
    {رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ} [آل عمران:35].

    ويعلمُ الله بما تريد؛ إنها تريد ولداً لتنفع به الإسلام والمُسلمين، ثم كانت واثقة من الله أنّه سوف يجيبها كون عمران بن يعقوب زوجها قد توفي وهي حامل، وكذلك توفي ابنها هارون من قبل وأرادت أن تحفظ ذريّة ذلك البيت المكرم بولدٍ يرزقها الله به وتنفع به الإسلام والمُسلمين، ولكن الله ابتلاها فوضعتها أنثى وهي كانت منتظرة الإجابة من ربّها أن يهب لها ولداً وقد وهبته لربّها مقدماً وهو لا يزال في بطنها حين توفى الله زوجها، ولكن حين وضعتها تفاجأت بأنها أنثى وليست ذكراً، ولم يعد هناك أمل أن تنجب ولداً من ذريّة عمران بن يعقوب وهي تعلم أنّ الأنثى لا تحمل ذريّة الأب بل تحمل ذريّة الصهر. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَهُوَ ٱلَّذِى خَلَقَ مِنَ ٱلْمَآءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيراً} صدق الله العظيم [الفرقان:54].

    ولذلك قالت امرأة عمران:
    {فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وِإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ} صدق الله العظيم [آل عمران:36].

    فانظروا إلى حُسن الظنّ بربها فقالت:
    {وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ}، بمعنى عسى أن يكون لله حكمة من أن يرزقها بأنثى فعسى أن يكون فيها خير للإسلام والمُسلمين، ولم يظل وجهها مسوداً ولم تحزن وفوضت أمرها إلى ربها فعسى أن يجعل الله في ذريتها خيراً للإسلام والمُسلمين برغم أنها كانت تريد أن تحمل في بطنها ذريّة عمران بن يعقوب حتى لا ينقطع نسل ذلك البيت المبارك، ولكن الله أجاب دعاء امرأة عمران بالحقّ وإنما ابتلاها بالمولود أنثى، ولكن ذلك من عجيب إجابة الدعاء من الربّ سبحانه أنّ اسم المسيح عيسى ابن مريم "عيسى ابن مريم عمران بن يعقوب" ولم تحمل مريم ذريّة الصهر ولم يشاركها في ذريتها أحدٌ برغم أنه لم يخطر لامرأة عمران على بال أنّ ذريّة مريم سوف تنسب إلى عمران كون بالعقل إنّ ذريّة مريم سوف تنسب إلى من سوف يتزوجها وهو الصهر فتحمل ذريته فتنسب الذريّة إلى أبيهم زوج مريم، ولكن لا زوج لمريم ابنة عمران عليها الصلاة والسلام ولم تتزوج قط ولم يمسسها بشر قط في حياتها. وقالت: {قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاء إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ} صدق الله العظيم [آل عمران:47].

    إذاً رسول الله المسيح عيسى ابن مريم -عليه الصلاة والسلام وعلى أمه- هو أصلاً خلقه الله إجابة لدعاء امرأة عمران عليه الصلاة والسلام إذ قالت:
    {رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ} صدق الله العظيم [آل عمران:35]، وإنما ابتلاها الله بأنها وضعتها أنثى ولكن الله خلق من ابنتها ذكراً وجعله رسول الله لبني إسرائيل وينفع الله به الإسلام والمُسلمين إن ربي سميع الدعاء.

    ومن الأئمة من كان السبب هو من عند المولود نفسه وليس من عند أبيه ولربما أبوه من الغافلين، أو إنّه ليس من الذين أوتوا العلم ولم يكن يعلم أنه يحقّ له أن يهب لربه ذرّيته لينفع بهم الإسلام والمُسلمين، ولكن الذين اجتباهم الله فإن السبب هو من عند أنفسهم وليس من عند آبائهم، فالمولود أذكى من الوالد فلم يتبع ملّة أبيه إذا لم يتقبل ملّة أبيه عقلُه وإذا كان من أولي الألباب المتفكرين فيبحث عن الحقّ ليتبعه ثم يجتبيه الله ويهدي قلبه إلى الحقّ. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ} صدق الله العظيم [الشورى:13]، كون الذين يجتبيهم الله إليه فيصطفيهم ويهدي قلوبهم فالسبب هو من عند أنفسهم وليس من عند آبائهم كمثل رسول الله إبراهيم عليه الصلاة والسلام لم يكن السبب من عند أبيه كون أبيه ليس من الذين قال الله عنهم: {وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا} صدق الله العظيم؛ بل كان آزر أبو إبراهيم من الضالين عن الصراط المستقيم من الذين يتّبعون آباءهم الاتّباع الأعمى من غير تفكرٍ ولا تدبرٍ، ولكن إبراهيم المتفكر والمتدبر لم يقتنع بما وجد عليه أبيه وقومه وتفكّر وبحث عن الحق فاجتباه الله إليه وهداه وجعله من المرسلين. وقال الله: {وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَ‌اهِيمَ رُ‌شْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِمِينَ ﴿٥١﴾ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَـٰذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ ﴿٥٢﴾ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ ﴿٥٣﴾ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٥٤﴾} صدق الله العظيم [الأنبياء].

    فانظروا إلى آزر والد نبيّ الله إبراهيم من الذين يتّبعون آباءهم الاتّباع الأعمى من غير تفكر بالعقل والمنطق ولذلك كان ردّ أبيه وقومه:
    {إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ (52) قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ (53)} صدق الله العظيم، وما أشبه اليوم بالبارحة فكثيرٌ هم الذين ضلّوا عن الصراط المستقيم بسبب الاتّباع الأعمى للذين من قبلهم بحجّة أنهم السلف الصالح فلا تجدونهم يستخدمون عقولهم شيئاً، فضلُّوا أنفسهم وأَضَلّوا أمتهم، ولا نطعن في السلف من الصالحين وإنما نطعن في افتراء الشياطين عن أسلافهم كذباً وزوراً. وحتى لا نخرج عن الموضوع نعود إلى الذين اجتباهم الله بسببٍ من عند أنفسهم وهم الذين جاهدوا بالبحث عن معرفة الطريق الحقّ إلى ربهم فاجتباهم ربّهم وتقبلهم وهداهم إلى صراط العزيز الحميد، ومن الذين اجتباه الله وهداه واصطفاه بسببٍ من عند نفسه نبيّ الله إبراهيم عليه الصلاة والسلام. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (120) شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (121)} صدق الله العظيم [النحل]

    والسؤال الذي يطرح نفسه أليس سبب الاجتباء والهدى كان من عند إبراهيم حتى اجتباه الله وهداه إلى الصراط المستقيم؟ والجواب تجدوه في محكم الكتاب أنّ السبب كان من عند إبراهيم أناب إلى ربه ليهدي قلبه إلى الحقّ؛ بل كان متألماً قلبه من قبل الهدى كونه يريد أن يتبع الحقّ الذي لا شك ولا ريب فيه، ولذلك قال إبراهيم المنيب:
    {قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:77]، ولذلك اجتباه الله وهدى قلبه إلى الصراط المستقيم فقال: {إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ‌ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِ‌كِينَ ﴿٧٩﴾} صدق الله العظيم [الأنعام]. وهداه الله إليه بسبب وعده بالحقّ في محكم كتابه لَيهدي قلوب الباحثين عن الحقّ إلى الصراط المستقيم شرط تألم القلب والحسرة لو لم يكن على الصراط المستقيم كمثل قول نبيّ الله إبراهيم عليه الصلاة والسلام: {قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:77].

    فتجدون التألم يملأ قلب إبراهيم عليه الصلاة والسلام كونه لا يريد أن يكون من الضالين أصحاب الاتّباع الأعمى؛ بل يريد أن يتبع الحقّ من ربه ولذلك هداه الحقّ إلى الحقّ إنه سميع مجيب. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ} صدق الله العظيم.

    ونستنبط من ذلك شرط هدى القلب إلى الرب: إنّها الإنابة من عند نفس الإنسان إلى ربه ليهدي قلبه إلى الصراط المستقيم.

    ولذلك قال الله تعالى:
    {قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَ‌فُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّ‌حْمَةِ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يَغْفِرُ‌ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ‌ الرَّ‌حِيمُ ﴿٥٣﴾ وَأَنِيبُوا إِلَىٰ رَ‌بِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُ‌ونَ ﴿٥٤﴾ وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّ‌بِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُ‌ونَ ﴿٥٥﴾ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَ‌تَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّ‌طتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِ‌ينَ ﴿٥٦﴾أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّـهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴿٥٧﴾ أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَ‌ى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّ‌ةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٥٨﴾ بَلَىٰ قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْ‌تَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِ‌ينَ ﴿٥٩﴾} صدق الله العظيم [الزمر].

    فانظروا لقول الإنسان الذي لم يهدِ الله قلبه إلى الحقّ ما سوف يقول عند لقاء ربه:
    {لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ} صدق الله العظيم، ولكن السؤال الذي يطرح نفسه: فما هي حجّة الله على الإنسان الذي لم يهدِ قلبه إلى الحقّ؟ ومن ثم تجدون الجواب في محكم الكتاب في قول الله تعالى: {وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لا تُنصَرُونَ} صدق الله العظيم [الزمر:54].

    إذاً شرط هدى القلب من الرب هو الإنابة من عند الإنسان كون الله يهدي إليه من ينيب إلى ربه ليهدي قلبه. تصديقاً لقول الله تعالى: {قُلْ إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ} صدق الله العظيم [الرعد:27].

    فاتقوا الله يا أولي الألباب، وأقسمُ بالله العظيم الذي لا إله غيره لا يطّلع على بياني هذا إنسانٌ ولا جانٌ من أولي الألباب إلا هدى الله قلوبهم إلى الحقّ من ربهم كون الله لم يهدِ من عباده إلا أولو الألباب المتفكرين الذين يستخدمون عقولهم بالتفكر وتدبر القول وليس أصحاب الاتّباع الأعمى. وقال الله تعالى:
    {أَفَلَمْ يَدَّبَّرُواْ ٱلْقَوْلَ أَمْ جَآءَهُمْ مَّا لَمْ يَأْتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلاٌّوَّلِينَ} صدق الله العظيم [المؤمنون:68].

    وإنّما تدبر القول هو التفكر في منطق الداعية وسلطان علمه الذي يحاج الناس به فهل هو الحقّ من ربّه أم إن قوله لا يقبله العقل والمنطق كون الباطل لا يقبله العقل دائماً وأما الحق فدائماً لا يختلف مع العقل والمنطق، ولذلك لن تجدوا في الكتاب أنّ الله هدى من عباده إلا أولي الألباب في كل زمانٍ ومكانٍ، وهم الذين لا يحكمون على الداعية من قبل أن يسمعوا إلى سلطان علمه هل يقبله العقل والمنطق فإذا كان هو الحق من ربهم فحتماً سوف ترضخ له عقولهم وتسلم تسليماً إنه الحقّ، إذاً لن يهدِ الله من كافة عباده إلا أولو الألباب المتفكرين بالعقل ولذلك قال الله تعالى:
    {أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ ٱلْقُرْءَانَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ} [محمد:24].
    {كِتَـٰبٌ أَنزَلْنَـٰهُ إِلَيْكَ مُبَـٰرَكٌ لِّيَدَّبَّرُوۤاْ ءَايَـٰتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُو ٱلاٌّلْبَـٰبِ} [ص:29].
    {أَفَلَمْ يَدَّبَّرُواْ ٱلْقَوْلَ أَمْ جَآءَهُمْ مَّا لَمْ يَأْتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلاٌّوَّلِينَ} [المؤمنون:68].
    {وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ‌ بِآيَاتِ رَ‌بِّهِ فَأَعْرَ‌ضَ عَنْهَا} [الكهف:57].
    {وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يٰرَبِّ إِنَّ قَوْمِى ٱتَّخَذُواْ هَـٰذَا ٱلْقُرْءاَنَ مَهْجُوراً} [الفرقان:30]
    صـــــدق الله العظيم

    ومن ثم يكرر لكم المهديّ المنتظَر القسم بالحقّ وما كان قسم كافرٍ ولا فاجرٍ؛ بل قسم المهديّ المنتظَر بالله العلي العظيم أن لن يتبع المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني إلا أولو الألباب لو حاورتكم مليون عاماً. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ ٱلْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلأَلْبَـٰبِ} صدق الله العظيم [الرعد:19].

    إذاً يا قوم إنّ الله لم يهدِ من عباده في كلّ زمانٍ ومكانٍ إلا أولي الألباب. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿١٧﴾ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّـهُ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [الزمر].

    ولكن الذين هم أضلّ من الأنعام سبيلاً سوف ينبذ جميع آيات الكتاب وراء ظهره وكأنّه لم يسمعها ومن ثم يقول: "قال الله تعالى:
    {وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ} صدق الله العظيم [آل عمران:7]، فحسبنا ما وجدنا عليه السلف الصالح من أتباع النّبيّ تصديقاً لقول الله تعالى: {وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا} صدق الله العظيم [الحشر:7]، فحسبنا ما وجدنا عليه السلف الصالح الذين أخذوا عن النّبيّ مباشرة".

    ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: إني أراكم تقولون:
    {وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا} صدق الله العظيم، أفلا تفتوني من الذي أتى بهذا القرآن العظيم الذي يحاج به ناصر محمد اليماني؟ ألم يأتِ به محمد رسول الله خاتم الأنبياء والمرسلين صلى الله عليه وآله وسلم؟ ولو كنتم تريدون الحقّ لما افتريتم على الله أنه أفتاكم إنه لا يعلمُ بتأويل القرآن العظيم إلا الله سبحانه عما تفترون عليه بغير الحقّ فلم يقل ذلك بل ذلك قولكم من عند أنفسكم افتراءً على الله.

    ولربّما يودّ أحد الذين لا يعقلون أن يقاطعني فيقول: "مهلاً يا ناصر محمد ألم يقل الله تعالى:
    {وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ} صدق الله العظيم؟". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: فما ظنّك بقول الله تعالى: {شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ} صدق الله العظيم؟ فهل ترى إنّ هذا قول لا يعلم بتأويله إلا الله؟ ومن ثمّ يكون ردّ علينا فيقول: "بل هذه آيةٌ واضحةٌ يشهدُ الله لنفسه بالحقّ إنه لا إله غيره في الوجود كله". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: إذاً فلماذا تفترون على الله أنه قال إنه لا يعلمُ بتأويل القرآن إلا الله وأنتم تعلمون إنّه إنما يقصد المتشابه في القرآن فقط لا يعلم بتأويله إلا الله والمتشابه كلمات قليلة في القرآن ومعظم كلمات القرآن العظيم محكمات بيّنات بنسبة 90% من كلمات القرآن محكمات وبنسبة 10% الآيات المتشابهات فيهنّ تشابه لفظي في منطق اللسان مختلفات في البيان عن محكم القرآن كمثل قول الله تعالى: {فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ} صدق الله العظيم [البقرة:54].

    وهذه من الآيات المتشابهات وسوف تجدونها جاءت مخالفةً لآيةٍ محكمةٍ في الكتاب للعالم وعامة المسلمين في قول الله تعالى:
    {وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم [النساء]

    فانظروا لهاتين الآيتين المتشابهتين إحداهنّ في ظاهرها مخالفة للعقل والمنطق، فكيف يأمر الله عباده أن يقتلوا أنفسهم ويفتيهم أنّ ذلك خيرٌ لهم عند بارئهم سبحانه وتعالى علواً كبيراً! فهل يقبل العقل والمنطق هذا بأنّ الله أمر بني إسرائيل أن يقتلوا أنفسهم فيقول:
    {فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ} صدق الله العظيم؟ فكيف يكون خيراً لهم عند بارئهم أن يرتكبوا ما حرّم الله عليهم أن يقتلوا أنفسهم في محكم الكتاب في قول الله تعالى: {وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم؟ إذاً يا قوم لا ينبغي أن يكون تناقضاً في كتاب الله القرآن العظيم فلا بد إن إحدى هاتين الآيتين من المتشابه فأيهم يقر العقل إنها محكمة؟ وسوف تجدون فتوى عقولكم مباشرة تفتيكم عن الآية المحكمة التي يقبلها العقل والمنطق وهو قول الله تعالى: {وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم.

    ولربّما يودّ أحد أحبتي في الله الأنصار السابقين الأخيار أن يقول: "يا إمامي وحبيب قلبي يا من هديتني إلى ربي أفلا تُفْتِنا عن كلمة التشابه بالضبط بين هاتين الآيتين؟". ومن ثمّ يردّ عليه الإمام المهديّ وأقول: يا قرة عين الإمام المهديّ إن كلمة التشابه بين هاتين الآيتين هو بالضبط قوله تعالى:
    {أَنْفُسَكُمْ}، ولسوف نقوم بتكبير هذه الكلمة في الآيتين وقال الله تعالى: {فَاقْتُلُواأَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ}، وقال الله تعالى: {وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُمْ رَ‌حِيمًا ﴿٢٩﴾ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارً‌ا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا ﴿٣٠﴾} صدق الله العظيم، فأمّا قول الله تعالى: {فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ} أي: اقتلوا بعضكم بعضاً للدفاع عن دينكم وأرضكم. تصديقاً لقول الله تعالى: {الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ} صدق الله العظيم [الحج:40].

    وإنما يقصد أن يجاهدوا في سبيل الله لقتل المفسدين في الأرض الذين يبغون على الناس بغير الحقّ إلا أن يقولوا ربنا الله فينقم منهم المجرمون، ولذلك أمركم الله بقتال وقتل المعتدين. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُ‌جُوا مِن دِيَارِ‌كُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِّنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرً‌ا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا ﴿٦٦﴾ وَإِذًا لَّآتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرً‌ا عَظِيمًا ﴿٦٧﴾ وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَ‌اطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿٦٨﴾ وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّ‌سُولَ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـٰئِكَ رَ‌فِيقًا ﴿٦٩﴾ ذَٰلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّـهِ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ عَلِيمًا ﴿٧٠﴾} صدق الله العظيم [النساء].

    ولكن الذي غرّكم في الآية هو قول الله تعالى
    {أَنْفُسَكُمْ}، ولذلك أفتيناكم أنه يقصد في هذا الموضع أي بعضكم بعضاً، كمثل قول الله تعالى: {فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون}صدق الله العظيم [النور:61].

    أي فسلّموا على بعضكم بعضاً. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون} صدق الله العظيم [النور:61].

    وتبيّن لكم إنّه يقصد بقوله:
    {فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً} أي: فسلموا على بعضكم بعضاً وهي تحية الإسلام بين المؤمنين إلى بعضهم بعضاً. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِذَا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا} صدق الله العظيم [النساء:86].

    فأمّا التحية من الله الطيبة فهي حين تدخلوا بيوت بعضكم بعضاً فتقولون: (السلام عليكم ورحمة الله). وأما قول الله تعالى:
    {فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ} وهي قولكم: (وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته)، أو أضعف الإيمان ردوها فإن حياكم أحدٌ وقال: (السلام عليكم) فأضعف الإيمان إذا لم تردوا بأحسن منها فردّوها فتقولون: (وعليكم السلام). وأما إذا قال صاحب التحية لكم: (السلام عليكم ورحمة الله) فإذا لم تحييوا بأحسن منها فأضعف الإيمان ردّوها فتقولوا: (وعليكم السلام ورحمة الله). وليس من الأخلاق أن يحييكم أحدٌ فيقول: (السلام عليكم ورحمة الله) ثم تردون عليه بأنقص منها فتقولون (وعليكم السلام) برغم إنه قال (السلام عليكم ورحمة الله)، فإذا سمعك تردّ عليه فتقول: وعليكم السلام، فلربما يرجع من باب دارك كونه سوف يصير في نفسه شيء وكأنه ليس مرغوباً لديك دخوله البيت بسبب إنّه حياك وقال: (السلام عليكم ورحمة الله) ولم ترد أضعف الإيمان تحيته بمثلها بل بأنقص منها مما سوف يصير في نفس أخيك الزائر شيء فيهجر زيارتك إلى دارك، ولكن حين يسمعك ترد تحيته بخير منها فتقول: (وعليكم السلام ورحمة الله وبركاته) سوف يطيب نفساً إنك سررت بقدومه ومرحباً به. ولو إن هذا الموضوع لم يكن هو الموضوع المقصود وإنما عرجنا على بيان التحية نظراً لأنه جاء ما يخصها لكي نستنبط منه أنه يأتي في مواضع يقصد بقوله تعالى: {أَنفُسِكُمْ} أي بني جنسكم، كمثل قول الله تعالى: {لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ} صدق الله العظيم [التوبة:128] ؛ والمقصود بقوله {مِنْ أَنْفُسِكُمْ} أي من بني جنسكم.

    ويا أحبتي في الله إنّ الإمام المهديّ لَقادر أن يختصر في بيانات الذكر ولكنّنا نجعل كل بيان موسوعة علميّة، وذلك حتى يقتبس الأنصار ردّهم من البيانات على السائلين والتعب والمشقة هي على كاتبها وأما القراءة فهي أهون من الكتابة بكثير، فاجهدوا أنفسكم بالقراءة للبيان الحقّ للقرآن العظيم ليزيدكم الله علماً وكونوا من الشاكرين.

    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخوكم؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..



  3. افتراضي انبيا از ظلم «شرک آوردن به خدا» معصومند ولی از ظلم «گناه کردن» معصوم نیستند

    - 3 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    18 - ربیع الأوّل - 1431 هـ
    04 - 03- 2010 مـ

    ۱۳ – اسفند- ۱۳۸۸ ه.ش.
    10:15 بعد از ظهر
    ــــــــــــــــــ


    انبيا از ظلم «شرک آوردن به خدا» معصوم هستند ولی از ظلم «گناه کردن» معصوم نیستند...

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين.

    خداوند تعالى می‌فرماید:
    {وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿۱۰﴾ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۱﴾} صدق الله العظيم [النمل]
    برادر گرامی! در این جا مقصود از ظلم، «
    گناه کردن» است و برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
    {إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۱﴾} صدق الله العظيم [النمل]
    به فرموده‌ی خداوند تعالی بنگر:

    { ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۱﴾} صدق الله العظيم [النمل]

    به هیچ‌وجه شایسته رسولان الهی نیست که بعد از برگزیده شدن از سوی خداوند؛ در دام ظلم «شرک» بیفتند. اما همان‌طور که قبلاً در پاسخ به یکی از شیعیان که به عصمت انبیا به طور مطلق باور دارند، بیان کردیم؛ آنها گرفتار ظلم «گناه کردن» می‌شوند. ولی ما «عصمت مطلق انبیا» را به حق نفی کرده و برای آن دلیل محکم و آشکار آوردیم و با برهان مبین ثابت کردیم انبیا از ظلم «شرک آوردن به خدا» و نسبت دروغ و افترا زدن به خدا معصوم هستند ولی از ظلم «گناه کردن» معصوم نیستند. لذا از شما یا یکی از انصار خواهش می‌کنیم رونوشت بیان حاوی این فتوا را که به تفصیل شرح داده شده است، در اینجا بگذارد.
    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخوكم؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 51013 من موضوع ردّ الامام على السائل: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، وعلى هذه الكلمة في الذكر تأسست عقيدة الشيعة الاثني عشر..



    - 3 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    18 - 03 - 1431 هـ
    04 - 03- 2010 مـ
    10:15 مساءً
    ــــــــــــــــــ



    الأنبياء معصومون من ظلم الإشراك بالله، وليسوا معصومين من ظُلم الخطيئة..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين. وقال الله تعالى:
    {وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ ﴿10﴾ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿11﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    أخي الكريم بل يقصد في هذا الموضع ظُلم الخطيئة، ولذلك قال الله تعالى:
    {إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿11﴾} صدق الله العظيم [النمل].

    فانظر إلى قول الله تعالى:
    {ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿11﴾} صدق الله العظيم، ولا ينبغي للمُرسلين أبداً أن يقعوا في ظلم الإشراك من بعد الاصطفاء، ولكنهم قد يقعوا في ظلم الخطيئة كما سبق أن فصّلنا بياناً في هذا الشأن تفصيلاً كردٍ على أحد الشيعة الذين يعتقدون العصمة للأنبياء من الخطأ عصمة مُطلقة، ولكننا نفينا ذلك بالحقّ وأتينا بالسلطان المبين وأثبتنا بالبرهان المبين أنّ الأنبياء معصومون من ظلم الإشراك بالله ومن الافتراء على الله ولكنهم ليسوا بمعصومين من ظُلم الخطيئة، ولذلك أرجو منك أو من أحد الأنصار أن يأتينا بالبيان الذي أفتينا فيه بهذا الشأن وفصلناه تفصيلاً ليضع نسخة منه هنا.

    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخوكم؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    ـــــــــــــــــــــ

    اقتباس المشاركة 141011 من موضوع رسالة من سبيل الرشاد إلى ناصر محمد اليماني، وفتوى الإمام المهديّ عن نفي الشفاعة ورؤية الله وعن العصمة ..


    - 4 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    15 - ذو القعدة - 1430 هـ
    03 - 11 - 2009 مـ
    10:08 مساءً
    ــــــــــــــــــ



    الظلمُ ظلم الإشراك بالله وليس ظلمَ الخطيئة ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
    ويا أيّها الصافي، الحمدُ لله الذي لم يجعلني مثلكم أقول على الله ما لم أعلم، ولم أتَّبع أمر الشيطان الذي أمركم أن تقولوا على الله ما لا تعلمون كمثال تأويلك بما يلي:
    اقتباس المشاركة :
    والمعصية بحد ذاتها ظلم والله يقول في محكم كتابه الكريم ( اني جاعلك للناس إماما قال ومن ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين ))، فصريح الآية الكريمة أن الإمامة الإلهية لا ينالها ظالم، والمعصية ظلم، وهذا الفضل الكبير يستحقه فقط السابق بالخيرات كما في قوله تعالى: ( ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخيرات بإذن الله ذلك هو الفضل الكبير )) صدق الله العظيم.
    ـــــــــــــــــــ
    انتهى الاقتباس
    انتهى.

    و أراك قد أوّلت الآية بغير الحقّ كما تحب أن تشرك بالمبالغة في رسل الله وأئمة الكتاب أنّهم بحسب فتواك لا يُخطِئون، سبحان الله لا إله غيره المُتنزه عن الخطأ وحده لا شريك له! وأمّا حُجّتك التي تُحاجني بها، وهي قول الله تعالى:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ ربّه بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [البقره:124].

    فهذه الآية هي من أكبر الحُجج عليكم في محكم الذِّكر يا معشر الشيعة الاثني عشر إذ كيف تصطفون الطفل محمد بن الحسن العسكري وأنتم لا تعلمون هل هو سابقٌ بالخيرات أم مُقتصدٌ أم ظالمٌ لنفسه مبين؟ وذلك لأنّ سبب اعتقادكم بأنّ المهديّ المنتظَر هو محمد بن الحسن العسكري كونكم تعتقدون أنّ أباه الحسن العسكري إماماً وبما أنّ محمد بن الحسن هو ابنه فاصطفيتموه إماماً ونسيتم فتوى الله سبحانه إلى خليفته ورسوله إبراهيم عليه الصلاة والسلام ، وقال الله تعالى:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ ربّه بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، فما يدريكم هل هو من الظالمين لأنفسهم أم من الذين لم يوفوا بعهد الله؟ فالعلم عند الله ولستم أنتم من تعلمون الغيب.

    وأما بالنسبة لبيانك لهذه الآية أنّ الله يقصد بقوله تعالى:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، فقال الصافي إنّ الله يقصد بقوله: {قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} وأفتى الصافي أنّه يقصد ظُلم الخطيئة، ولكنّي المهديّ المنتظَر الذي لا يقول على الله إلا الحقّ أفتي بالحقّ أنّه: يقصد أعظم الظلم في الكتاب وهو الشرك بالله فأولئك الذين يعلم الله أنّهم بربّهم مشركون فلم يطهرهم بسبب كبرهم حتى الموت حتى لا ينالوا عهده برحمته وعفوه. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ} صدق الله العظيم [النساء:48].

    إذاً إنما يقصد الله بقوله تعالى:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [البقره:124]؛ أي يقصد ظُلم الشرك وليس ظُلم الخطيئة، وسوف أفتي الشيعة وأهل السُّنة والجماعة كيف يعلمون الحقّ من الباطل، أي كيف تعلمون هل حقاً تنطقون على الله بتفسير كلامه في كتابه بالحقّ أم إنكم قلتم على الله ما لا تعلمون بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً، فعلى سبيل المثال فتوى الصافي أنه لا ينبغي للأنبياء أن يخطئوا ابداً وأتى لنا بالبرهان حسب ظنه بردّ الله على إبراهيم: {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، فظنّ الشيعة أنّه يقصد: لا ينال عهدي الخطّاؤون، ولذلك اعتقدوا أنّ الأنبياء والأئمة معصومون عن الخطأ عصمةً مطلقةً حتى الموت، فضلّوا وأضلّوا.

    ولكنك يا أيّها الصافي إذا أردّت أن تقدم فتوى للناس فعليك أولاً أن تعلم بأنّك لك أجرها وأجر من تبعها إلى يوم يقوم النّاس لربّ العالمين، إذا كانت فتوى بعلمٍ وسلطانٍ مبينٍ من محكم كتاب ربّ العالمين، ولكن عليك أن تعلم إذا كانت فتواك بالظنّ الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً أي إنها تحتمل الصح وتحتمل الخطأ فأقسم بربي لا ينبغي لعبدٍ في الملكوت كلّه أن يصيب الحقّ وهو قد قال على الله بالظنّ الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً؛ بل أوقع نفسه في تجارةٍ خاسرةٍ بسبب فتواه بغير علمٍ من ربّه فوقع في تجارةٍ خاسرةٍ إلى يوم القيامة وخسارته مستمرة. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۙ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ} صدق الله العظيم [النحل:25].

    إذاً أمر الفتوى في تفسير كلام الله هو لمن أعظم الأجر أو من أكبر الوزر، فإذا كانت فتوى بالحقّ بعلم وسلطان مبين من كتاب الله ربّ العالمين فهي تجارةٌ رابحةٌ فله أجرها وأجر من تبع علمه من الأمم إلى يوم يقوم النّاس لربّ العالمين، وإذا كانت فتوى بالظنّ الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً فسوف يحمل وزره ووزر المعين لفتواه إلى يوم يقوم النّاس لربّ العالمين.

    ويا أخي الصافي ويا معشر المتقين الذين لا يريدون أن يقولوا على الله ما لا يعلمون، إذا كنتم لا تريدون أن تقولوا على الله إلا الحقّ فتبيّنوا من كتاب ربّكم هل قلتم على الله الحقّ أم نطقتم بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً؟ ولسوف أفتى كافة طُلاب العلم بالحقّ وأفتيكم بالحقّ يا معشر الشيعة وهو أن ترجعوا إلى الآيات المحكمات البيّنات هُنّ أمّ الكتاب يفهمها ويعلمها كلًّ ذو لسا
    نٍ عربيٍّ مبينٍ ثم تنظروا هل تفسيركم لقول الله تعالى: {إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم؛ فأجْرُوا التطبيق فهل لا يتصادم تفسيرُكم لها مع محكم كتاب الله؟ فعند ذلك قد علمتم أنّكم لم تقولوا على الله إلا الحقّ وذلك لأنّها أصبحت آيةً محكمةً ظاهرها كباطنها إن لم تتصادم مع الآيات المحكمات، وإذا وجدتم أن تفسيركم لهذه الآية قد تتناقض مع آيةٍ محكمةٍ في كتاب الله في فتوى العصمة عن الخطيئة فعند ذلك تعلمون أنكم قُلتم على الله غير الحقّ فتتوبوا إلى الله متاباً.

    وسوف نقوم الآن بالكشف عن تفسير الأخ الصافي فنقوم بعرضه على الآيات المحكمات، فإذا لم تتعارض مع أي آيةٍ محكمةٍ في الكتاب فلا يحقّ للمهديّ المنتظَر أن يُنكر تفسير الصافي فيسلّم تسليماً إن وجدنا الصافي نطق بالحقّ، وما يدرينا هل نطق بالحقّ أو بالباطل فلن نستطيع أن نعلم ذلك علم اليقين حتى نقوم بعرض تفسيره لهذه الآية على الآيات المحكمات، فإذا لم نجد أنّه قد أخطأ نبيٌّ قط فعند ذلك علمنا أنّ قول الله تعالى:
    {وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم أنها آيةٌ مُحكمةٌ ظاهرها كباطنها وأنه يقصد لا ينال عهدي من ظلم نفسه وأخطأ في حياته، إذاً لا بد أن يكون الرسل والأئمة معصومين عن الخطأ لأنّ هذه الآية أصبحت مُحكمةً وليست متشابهةً إذا وجدناها لم تصطدم مع آيةٍ محكمةٍ، ولكني أشهد لله أنّ فيها من التشابه في كلمةٍ واحدةٍ، وبسبب ذلك التشابه وقع الشيعة في الخطأ، وسوف آتيكم بموضع التشابه بالضبط وهو في كلمة {الظَّالِمِينَ}، فظنّ الشيعة أنّ الله يقصد ظُلم الخطيئة وسبب ضلالهم هو التشابه بين {الظَّالِمِينَ} المشركين وبين الظالمين بذنوب الخطأ، فما دامت هذه الكلمة من المتشابهات فما يدرينا أي الظالمين يقصد؟ فهل يقصد الذين ظلموا أنفسهم بالشرك ولا يغفر الله أن يشرك به، أم إنه يقصد ظُلم الخطيئة وخير الخطائين التّوابون، فإذا كنتم تتقون الله أن تقولوا عليه ما لا تعلمون فارجعوا للآيات المحكمات فإذا وجدتم في موضعٍ آخرَ أنّ أحدَ الأنبياء أخطأ خطأً واضحاً وجلياًّ لا شكّ ولا ريب وشهد الله عليه بخطَئه فعند ذلك تعلمون علم اليقين أنّه لا يقصد ظلم الخطيئة بل ظُلم الشرك، وبما أنّكم وجدتم أن رسول الله موسى عليه الصلاة والسلام قتل، وكذلك يونس أخطأ خطأً كبيراً فظنّ في ربّه غير الحقّ أن لن يقدر عليه وذلك من بعد أن أرسله إلى قومه وارتكب هذا الخطأ العظيم في حقّ ربّه من بعد تكليفه بتبليغ رسالة ربّه. وقال الله تعالى: {وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمرسلينَ ﴿139﴾ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿140﴾ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ ﴿141﴾ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿142﴾ فَلَوْلَا أنّه كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿143﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿144﴾} صدق الله العظيم [الصافات].

    فانظروا لقول الله تعالى:
    {فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ(142) فَلَوْلا أنّه كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ(143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(144)} صدق الله العظيم [الصافات].

    ومن ثم تتساءلون ماذا فعل رسول الله يونس حتى استحق هذا الجزاء والجزاء هو أن يطيل الله في عمر الحوت وعمر يونس عليه السلام في بطن الحوت إلى يوم البعث؟ وارجعوا للكتاب فيفتيكم عن خطئه في حقّ ربّه سبحانه:
    {وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لّا إِلَهَ إلا أَنتَ سبحانكَ إِنِّي كنت مِنَ الظَّالِمِينَ(87) فَاسْتَجَبْنَا له وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ(88)} صدق الله العظيم [الأنبياء].

    و هذا الخطأ الكبير حدث من رسول الله يونس من بعد إرساله وتكليفه بالبلاغ لرسالة ربّه إلى مائة ألف من قومه أو يزيدون، ومن ثم انظروا لاعتراف رسول الله يونس بظُلمه لنفسه:
    {سبحانكَ إِنِّي كنت مِنَ الظَّالِمِينَ}، فانظروا يا معشر الشيعة لقول رسول الله يونس: {إِنِّي كنت مِنَ الظَّالِمِينَ}، ومن ثم ترجعون إلى قول الله تعالى: {وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم.

    فوجدنا تفسيركم جاء مُتناقضاً مع آيةٍ محكمةٍ في الكتاب.

    ومن ثم نأتي لقصة رسول الله موسى عليه الصلاة والسلام الذي أخطأ وقتل رجلاً بغير الحقّ فأخطأ وظلم نفسه وتاب إلى ربّه وأناب، وقال:
    {قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ له أنّه هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم} صدق الله العظيم [القصص:16].

    إذاً يا معشر الشيعة قد وجدتم تفسيركم قد تناقض مع آياتٍ مُحكماتٍ فتبيّن لكم أنّه لا يقصد ظلم الخطيئة بل ظُلم الإشراك بربّ العالمين.

    ومن ثم نأتي لخطأ محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- حين اتخذ قراراً من ذات نفسه أن يكون كمثل الملوك الذين يكون لهم أسرى في الحروب ولم ينتظر الفتوى من ربّه، فجاء جبريل عليه الصلاة والسلام بالفتوى الحقّ من ربّه، ويعلم نبيّه أنّه أخطأ خطأً كبيراً. وقال الله تعالى:
    {مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ له أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدنيا وَاللَّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ( 67 ) لَوْلا كتابٌ مِنْ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(68)} صدق الله العظيم [الأنفال].

    سبحان الله! ويقول الله تعالى بأنّ لولا رحمته التي كتب على نفسه لما جاء جبريل عليه السلام بالردّ بل لكان مسّهم من ربّهم عذاباً عظيماً، وقال:
    {لَوْلا كتابٌ مِنْ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (68)} صدق الله العظيم، وهنا قد تبيّن لكم خطأ محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - في اتخاذ القرار الخاطئ وحدث منه ذلك من بعد تكليفه بالرسالة فتاب وأناب وغفر الله له خطأ ظلمه وظلم صحابته لأنفسهم إنّه هو الغفور الرحيم.

    وعليه فقد أصبحت الآية التي يحاجُّني بها الصافي من المتشابهات ونقطة التشابه في كلمةٍ واحدةٍ في قول الله تعالى:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، والتشابه حدث في كلمة وهي: {الظَّالِمِينَ}، فظنّ الشيعة أنه يقصد ظُلم الخطيئة، ولكنّ الله يقصد ظُلم الإشراك بالله. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ}صدق الله العظيم [النساء:48].

    وأعلى درجات ظلم الإنسان لنفسه هو الشرك بالله. تصديقاً لقول الله تعالى:
    {لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ} صدق الله العظيم [لقمان:13].

    وظُلم الإشراك غير ظُلم الخطيئة، وذلك لأنّ المؤمن معرض للابتلاء فيخطئ ويظلم نفسه بظلم الخطيئة وليس بظلم الشرك لأنّه سوف يكون داعيةً للناس إلى عبادة الله وحده لا شريك له فلا ينبغي أن يكون الداعية مشركاً لأنه سوف يدعو النّاس إلى عبادة الله وحده لا شريك له، وظلم الإشراك غير ظُلم الخطيئة لأنّ ظلم الخطيئة قد تحدث حتى بعد تكليف الرسول برسالة ربّه، أفلا ترون أنكم اتّبعتم المتشابه والذي يتناقض مع الآيات المحكمات هُنّ أمّ الكتاب؟ ولم يأمركم الله أن تتبعوا المتشابه الذي لا يعلم بتأويله إلا الله وحده ويُعَلِّم به من يشاء من عباده بل أمركم الله اتباع الآيات المحكمات البيّنات هُنّ أمّ الكتاب فتهتدون إلى صراط مستقيم، وذلك لأنّكم إذا اتّبعتم المتشابه فإنكم سوف تجدون ظاهره مخالفاً لآيات الكتاب المحكمات ثم تزيغون عن الحقّ فيضلكم المتشابه ضلالاً بعيداً. وقال الله تعالى:
    {هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيات مُحْكَمَاتٌ هُنّ أمّ الكتاب وَأُخَرُ متشابهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قلوبهم زيغٌ فَيتّبعون مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كلّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إلا أُوْلُوا الأَلْبَابِ} صدق الله العظيم [آل عمران:7].

    ويا أيّها الصافي، إنّي الإمام المهديّ بعهد الله وافٍ لا أشرك به شيئاً ولكنّني كنتُ كثير الخطايا والذنوب فأنبتُ إلى ربّي فوجدتُ ربّي غفوراً رحيماً، فاجتباني وهداني وعلّمني البيان للقرآن مُحكمه ومتشابهه، إلا والله الذي لا إله غيره لو اجتمع الأولون والآخرون الأحياء منهم والأموات أجمعون ليحاجُّوا الإمام المهديّ بالقرآن العظيم لجعلني الله المُهيّمن عليهم جميعاً بسُلطان العلم ولكنّ أكثر النّاس لا يعلمون، فهل أنتم مُهتدون؟

    وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخو الشيعة وأهل السُّنة والجماعة؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
    _____________



    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  4. افتراضي ظلم «شرک آوردن» غیر از ظلم «گناه کردن» است؛ چون مؤمن در معرض ابتلاست و با ظلم «گناه» در حق خود ظلم می‌کند...

    - 4 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    15 - ذی‌القعدة - 1430 هـ
    03 - 11 - 2009 مـ

    ۱۲- آبان- ۱۳۸۸ ه.ش.
    10:08 بعد از ظهر
    ـــــــــــــــــــــ


    ظلم «شرک آوردن» غیر از ظلم «گناه کردن»
    است؛ چون مؤمن در معرض ابتلاست و با «گناه» کردن در حق خود ظلم می‌کند...

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين...
    ای الصافی! حمد و ستایش خدایی راست که مرا مانند امثال شما قرار نداد که ندانسته به خدا نسبت دهم. من از امر شیطان پیروی نمی‌کنم که به شما فرمان می‌دهد چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت بدهید؛ مثل تأویل تو که در ادامه می‌آید:
    اقتباس المشاركة :
    معصیت خود ظلم است و خداوند در آیات محکم کتاب کریمش می‌فرماید: {اني جاعلك للناس إماماً قال ومن ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين}و آیه کریمه تصریح می‌کند امامت الهی به ظالمان نمی‌رسد و این فضل بزرگی است که تنها پیشگامان خیرمستحقش هستند؛ هم چنان که خداوند تعالی می‌فرماید: {ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخيرات بإذن الله ذلك هو الفضل الكبير} صدق الله العظيم
    انتهى الاقتباس
    و می‌بینم آیه را به ناحق و آن‌گونه که خودت دوست داری، تأویل کردی تا در مورد رسولان الهی و ائمه کتاب مبالغه کرده و شرک بیاوری. طبق فتوای تو آنان مرتکب گناه نمی‌شوند، سبحان الله تنها خداوند یکتا و بی شریک از خطا و گناه منزه است.
    و اما این فرموده خداوند تعالی که حجت تو برای محاجه با من است:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    ای جماعت شیعیان اثنی عشری! در محکمات ذکر، این آیه یکی از بزرگترین حجت‌ها برعلیه شماست. با عنایت به این آیه شما چطور طفلی را [محمدبن‌حسن عسکری] برگزیده‌اید؛ شما که نمی‌دانید او پیشگام در خیر[سابق بالخیرات] است یا از میانه‌روهاست و یا در حق خود آشکارا ظلم خواهد کرد؟ دلیل شما برای اعتقاد به مهدی منتظر بودن محمدبن‌حسن عسکری، این است که معتقد هستید پدرش الحسن العسکری امام است و چون محمدبن‌حسن پسر اوست؛ پس او را به امامت برگزیده و فتوایی را که خداوند سبحان به خلیفه و رسول خود ابراهیم علیه الصلاة و السلام داده است، فراموش کرده‌اید. خداوند تعالی می‌فرماید:

    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    از کجا می‌دانید او از کسانی نیست که در حق خود ظلم می‌کنند یا به عهد خود با خدا وفا نمی‌کنند؛ شما که از غیب آگاه نیستید.
    و اما درمورد بیانت برای این آیه :
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    الصافی فتوا داده و می‌گوید مقصود خداوند از فرموده‌اش:

    {قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}
    ظلم «گناه کردن» است، ولی مهدی منتظرغیر از حق چیزی به خدا نسبت نداده و فتوا می‌دهد: مقصود خدا بزرگترین ظلمی است که در کتاب آمده است: یعنی «شرک به خدا». آنها کسانی هستند که خداوند می‌داند نسبت به پروردگارشان مشرک هستند و به علت کبرو غرورشان، تا زمان مرگشان آنها را پاک و مطهر نمی‌کند تا به عهد و رحمت و عفو او نرسند. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَاءُ} صدق الله العظيم [النساء:۴۸].
    همانا که مقصود خداوند تعالی از این فرموده:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    ظلم شرک است نه ظلم گناه کردن. پس برای شیعیان و اهل سنت فتوا می‌دهم چگونه حق را از باطل تشخیص دهند؛ یعنی دریابند آیا تفسیری که برای کلام خدا در کتابش می‌آورند واقعاً حق است یا ندانسته و از روی ظن و گمان به خدا نسبت داده‌اند و ظن و گمانی که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. برای مثال فتوای الصافی را درنظر می‌گیریم که می‌گوید شایسته انبیا نیست که ابداً گناهی بکنند و به ظن خود پاسخ خداوند به ابراهیم را به عنوان برهان می‌آورد که:
    {
    قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
    و شیعیان گمان می‌کنند مقصود خداوند این است که: گناه‌کاران به عهد من نایل نمی‌شوند. برای همین تا زمان مرگشان اعتقاد دارند انبیا و ائمه به طور مطلق عصمت داشته و معصوم‌ هستند و به همین دلیل شیعیان گمراه شده و دیگران را هم گمراه می‌کنند. اما جناب الصافی! هروقت که خواستی برای مردم فتوا بدهی، اولاً باید بدانی اگر فتوایت از روی علم و با دلیل قاطع از محکمات کتاب پروردگار عالمیان باشد،
    تا روزی که مردم در پیشگاه پروردگار عالمیان قرار گیرند، هم اجر خودت را داری و هم اجر کسانی را داری که از تو پیروی کرده‌اند. ولی باید بدانی اگر از روی ظن و گمان فتوا داده باشی ( ظن و گمانی که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند) احتمال دارد فتوایت درست باشد یا خطا. به پروردگارم قسم می‌خورم: شایسته هیچ بنده‌ای در تمام ملکوت نیست که با سخن گفتن از روی ظن که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند، فتوایش حق از آب درآید. بلکه به خاطراین که بدون داشتن علم از نزد پروردگارش فتوا داده است، خود را گرفتارتجارتی زیان‌بارمی‌کند و تا روز قیامت این تجارت زیان‌بار ادامه دارد و خسارتش مستمر است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۙ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ ﴿۲۵﴾} صدق الله العظيم [النحل].
    لذا فتوا دادن به هنگام تفسیر کلام خدا، می‌تواند اجر بسیار بزرگی داشته باشد و یا بارگناهی بسیار سنگین بردوش فرد بگذارد.
    اگر فتوا به حق و از روی علم و برهان آشکار از کتاب خدا و پروردگار عالمیان باشد، تجارتی موفق است و فرد هم اجر خودش را می‌برد و هم اجر امت‌هایی را که تا روز قرار گرفتن مردم در پیشگاه پروردگارِعالم از آن فتوا پیروی کرده‌اند. و اگر فتوا از روی ظن و گمان باشد (که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند)، بار گناه خود و همه کسانی را که تا روز قرار گرفتن مردم در پیشگاه پروردگار عالمیان برطبق آن فتوا عمل کرده‌اند، بر دوش خواهد داشت.

    برادرمن صافی، ای جماعت متقیان و تمام کسانی که نمی‌خواهند چیزی را که نمی‌دانند به خدا نسبت دهند! اگر نمی‌خواهید چیزی جز حق به خداوند نسبت دهید، به کتاب پروردگارتان بنگرید که آیا به حق سخن گفته‌اید یا از روی ظن و گمانی سخن می‌گویید که کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. پس به تمام طالبان علم فتوا می‌دهم، ای جماعت شیعیان، به حق برایتان فتوا می‌دهم که به آیات محکم و بینه کتاب که آیات ام الکتابند و هرکسی عربی مبین را بداند آنها را می‌فهمد رجوع کنید و سپس ببینید آیا تفسیرتان برای این فرموده خداوند تعالی:
    {إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم
    با آیاتی از آیات محکم کتاب خدا مغایرت دارد؟ اگر نداشت، آن‌گاه می‌فهمید جز حق به خدا نسبت نداده‌اید. چون آیه از آیات محکمی خواهد بود که ظاهر و باطن آن یکی است و با آیات محکم دیگر کتاب مقابله و مغایرت ندارد. اما اگر دیدید تفسیری که برای این آیه آورده‌اید، با یکی از آیات محکم کتاب خدا در مورد فتوای «معصوم بودن از خطا» مغایرت دارد؛ آن‌گاه درمی‌یابید نسبت ناحق به خدا داده‌اید وبه درگاه خدا جداً توبه کنید.
    حال برای اینکه ببینیم تفسیر برادر صافی چگونه است، آن را به آیات محکم کتاب خدا عرضه خواهیم کرد. اگر با آیه‌ای از آیات محکم کتاب مغایرت نداشت، مهدی منتظر حق ندارد تفسیر صافی را رد کند و در برابر آن تسلیم خواهد شد؛ البته اگر ببینیم صافی به حق سخن گفته است. اما از کجا بدانیم سخن او حق است یا باطل؟ نمی‌توانیم یقین کنیم مگر این که تفسیر او از این آیه را به آیات محکم کتاب عرضه کنیم و اگر دیدیم هیچ‌یک از انبیا قطعا گناهی مرتکب نشده‌اند؛ آن وقت می‌فهمید که فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}
    از آیات محکم است و ظاهر و باطنی یکسان دارد و مقصودش این است که عهد من به کسی که به خود ظلم کرده و در طول حیاتش مرتکب گناه شده است، نمی‌رسد و به این ترتیب باید رسولان و ائمه از خطا معصوم باشند؛ چون این آیه از محکمات خواهد بود نه از آیات متشابه. ولی من برای خدا شهات می‌دهم که در این آیه یک کلمه متشابه آمده و به خاطر همین یک کلمه، شیعه به خطا رفته است. حال موضع تشابه را دقیقاً برایتان می‌آوریم که کلمه {الظَّالِمِينَ}است و شیعیان گمان کردند مقصود خداوند ظلم «گناه کردن» است و علت گمراهی آنان تشابه بین كلمه {الظَّالِمِينَ} مشرک و ظالمینی است که به ظلم گناه آلوده شده‌اند. تا زمانی که این کلمه از متشابهات است، از کجا بدانیم مقصود، کدام گروه از ظالمین هستند؟ آیا مقصود خداوند کسانی هستند که با شرک در حق خود ظلم کرده‌اند و خداوند شرک آوردن به خود را نمی‌بخشد، یا مقصود ظلم گناه‌کاران است و بهترین گناه‌کاران کسانی هستند که توبه کنند. پس اگر از خدا می‌ترسید و نمی‌خواهید چیزی را که نمی‌دانید به او نسبت دهید، به آیات محکم کتاب خدا رجوع کنید. اگر دیدید در جایی دیگر یکی از انبیا بدون شک‌وتردید مرتکب گناه واضح و آشکاری شده و خداوند به گناه او شهادت داده باشد، آن‌گاه به یقین درمی‌یابید مقصود خداوند ظلم «گناه‌ کردن» نیست؛ بلکه ظلم «شرک آوردن» است. در کتاب می‌یابید رسول‌الله موسی علیه الصلاة و السلام مرتکب قتل شد و یونس هم گناه بزرگی کرد و گمانی که حق نبود در حق پروردگارش نمود. او فکر کرد خداوند او را در تنگنا قرار نمی‌دهد و مجازات نمی‌کند و این گمان ناحق بعد از آن بود که به رسالت به‌سوی مردمش فرستاده شد و بعد از آن که خداوند او را مکلف کرد رسالت پروردگارش را تبلیغ کند؛ چنین گناه بزرگی را در حق پروردگارش مرتکب شد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    { وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٣٩﴾ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿١٤٠﴾ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ ﴿١٤١﴾ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿١٤٢﴾ فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٤٤﴾} صدق الله العظيم [الصافات]
    بنگرید خداوند تعالی چه می‌فرماید:
    {فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿١٤٢﴾ فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٤٤﴾} صدق الله العظيم [الصافات]
    بعد سؤال می‌کنید رسول الله یونس چه کرده بود که مستحق چنین جزایی شد و جزای او این بود که خداوند عمر ماهی و عمر یونس علیه السلام را که در شکم ماهی بود تا فرا رسیدن رستاخیز طولانی کند. به کتاب مراجعه کنید تا برایتان فتوا دهد او چه گناهی در حق پروردگار سبحانش مرتکب شد:
    {وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۷﴾ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَكَذَٰلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿۸۸﴾} صدق الله العظيم [الأنبياء]
    این خطا و گناه بزرگی بود که از رسول‌الله یونس سر زد آن هم بعد از این که به رسالت فرستاده شد و مکلف گردید رسالت پروردگارش را به صدهزار نفر از مردم قومش و یا بیشتر برساند. بعد بنگرید که رسول الله یونس چگونه اعتراف می‌کند به خود ظلم کرده است:
    {سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ}
    ای جماعت شیعیان به سخن رسول الله یونس بنگرید:
    {إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ}
    و سپس به کلام خداوند تعالی بازگردید که می‌فرماید:
    {وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم
    پس دیدیم تفسیر شما با یکی از آیات محکم کتاب تناقض دارد. حال به سراغ قصه رسول‌ الله موسی علیه الصلاة و السلام می‌آییم که گناه کرد و مردی را به‌ناحق به قتل رساند. او گناه کرد و در حق خود ظلم نمود و سپس به درگاه خدا انابه و توبه کرده و گفت:
    {قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶﴾} صدق الله العظيم [القصص]
    لذا ای جماعت شیعیان! دریافتید که تفسیرتان با آیات محکم کتاب در تناقض است و برایتان روشن گردید مقصود خداوند ظلم «گناه کردن» نیست بلکه ظلم شرک آوردن به پروردگار عالمیان است.
    حال سراغ خطای محمد رسول‌ الله صلى الله عليه وآله وسلم، می‌آییم. زمانی که سرخود تصمیم گرفت مانند پادشاهانی عمل کند که حین جنگ اسیر می‌گیرند و منتظر فتوای پروردگارش نشد. پس جبریل علیه الصلاة و السلام با فتوای حق پروردگارش آمد و به نبیَّ خدا خبر داد گناه بزرگی مرتکب شده است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۶۷﴾ لَوْلا كِتَابٌ مِنْ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۶۸﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
    سبحان الله! خداوند تعالی می‌فرماید اگر رحمتی که برخود فرض نموده نبود، جبریل علیه السلام با جواب نمی‌آمد بلکه عذاب بزرگ خدا به آنان می‌رسید. خداوند می‌فرماید:
    {لَوْلا كِتَابٌ مِنْ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۶۸﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
    و اینجاست که اشتباه محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم درگرفتن تصمیم خطا برایتان روشن می‌شود و این خطا بعد از آن بود که مکلف به رسالت شده بود؛ پس توبه و انابه نمود و خداوند ظلم او و ظلمی را که صحابه به خود کرده بودند، بخشید همانا که او غفور و رحیم است. آیه‌ای که صافی با آن محاجه می‌کرد از آیات متشابه شد و نقطه تشابه یک کلمه از فرموده خداوند تعالی است:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم،
    وتشابه دریک كلمه است: {الظَّالِمِينَ}، شیعیان گمان کردند مقصود ظلم «گناه کردن» است در حالی که مقصود خدا ظلم «شرک آوردن به خداوند» است. تصدیقِ فرموده‌ی خداوند تعالی:
    {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَاءُ} صدق الله العظيم [النساء:۴۸]
    بالاترین درجه ظلم انسان در حق خود؛ شرک آوردن به خداست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ} صدق الله العظيم [لقمان:۱۳]
    ظلم «شرک» غیر از ظلم «گناه کردن» است؛ چون مؤمن در معرض ابتلاست و خطا کرده و با گناه کردن در حق خود ظلم می‌کند نه با شرک آوردن؛ چون او از کسانی خواهد بود که مردم را ب‌ سوی عبادت خداوند یکتای و بی‌شریک دعوت می‌کند و شایسته نیست دعوت‌کننده؛ خودش مشرک باشد چون مردم را به‌سوی عبادت خداوند یکتا و بی‌شریک دعوت خواهد کرد و ظلم شرک آوردن غیراز ظلم گناه است؛ چون ظلم گناه کردن ممکن است حتی بعد از مکلف شدن رسول به رسالت پروردگارش هم رخ دهد.
    آیا نمی‌بینید از متشابهی پیروی می‌کنید که با آیات محکم و ام الکتاب تناقض دارد؟ خداوند به شما امر نمی‌کند از آیات متشابه که تأویلشان را جز او نمی‌داند و به هرکس که بخواهد می‌آموزد، پیروی کنید. بلکه فرمان خدا، پیروی از آیات محکم و بینه‌ی ام الکتاب است تا به راه راست هدایت شوید. چون اگر از آیات متشابه پیروی کنید، خواهید دید ظاهر آن مخالف آیات محکم کتاب است و سپس حق برایتان گران آمده و آیات متشابه شما را به گمراهی شدید می‌کشاند. خداوند تعالی می‌فرماید:

    {هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾} صدق الله العظيم [آل عمران]
    جناب الصافی! من امام مهدی به عهد خدا وفادارم و هیچ چیز را با او شریک نمی‌گیرم، ولی خطاها و گناهان زیادی مرتکب شدم و ب‌ سوی پروردگار انابه کردم و او را غفور و رحیم یافتم. پس او مرا برگزید و هدایت کرد و بیان حق قرآن (محکم و متشابه آن را) به من آموخت. به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم، اگر اولین و آخرین امت‌ها از مرده و زنده، جمع شوند تا با قرآن عظیم با امام مهدی محاجه کنند؛ خداوند با برهان علمی مرا بر همه آنان مهیمن قرار می‌دهد ولی اکثر مردم نمی‌دانند؛ آیا شما هدایت می‌شوید ؟
    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    برادر شیعیان و اهل سنت و جماعت؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.

    اقتباس المشاركة 51014 من موضوع ردّ الامام على السائل: {لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، وعلى هذه الكلمة في الذكر تأسست عقيدة الشيعة الاثني عشر..



    - 4 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    15 - 11 - 1430 هـ
    03 - 11 - 2009 مـ
    10:08 مساءً
    ـــــــــــــــــــــ



    ظُلم الإشراك غيرُ ظُلم الخطيئة لأنّ المؤمن مُعرضٌ للابتلاء فيظلم نفسه بظلم الخطيئة ..

    بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    ويا أيها الصافي، الحمدُ لله الذي لم يجعلني مثلكم أقول على الله ما لم أعلم، ولم أتّبع أمر الشيطان الذي أمركم أن تقولوا على الله ما لا تعلمون، كمثال تأويلك بما يلي:
    اقتباس المشاركة :
    والمعصية بحد ذاتها ظلم والله يقول في محكم كتابه الكريم: {اني جاعلك للناس إماماً قال ومن ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين}، فصريح الآية الكريمة أن الإمامة الإلهية لا ينالها ظالم، والمعصية ظلم، وهذا الفضل الكبير يستحقه فقط السابق بالخيرات كما في قوله تعالى:
    {ثم أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخيرات بإذن الله ذلك هو الفضل الكبير} صدق الله العظيم
    انتهى الاقتباس
    وأراك قد أوّلت الآية بغير الحقّ كما تحب أن تشرك بالمُبالغة في رسل الله وأئمة الكتاب، فإنهم حسب فتواك إنهم لا يخطئون، سُبحان الله لا إله غيره المُتنزه عن الخطأ وحده لا شريك له!

    وأمّا حُجتك التي تُحاجني بها وهو قول الله تعالى:
    {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:124]. فهذه الآية هي من أكبر الحُجج عليكم في مُحكم الذكر يا معشر الشيعة الاثني عشر، إذ كيف تصطفون الطفل محمد بن الحسن العسكري وأنتم لا تعلمون هل هو سابق بالخيرات أم مُقتصد أم ظالم لنفسه مبين؟ وذلك لأنّ سبب اعتقادكم بأنّ المهديّ المنتظَر هو محمد بن الحسن العسكري كونكم تعتقدون أنّ أباه الحسن العسكري إمامٌ، وبما أنّ محمداً بن الحسن هو ابنه فاصطفيتموه إماماً ونسيتم فتوى الله سُبحانه إلى خليفته ورسوله إبراهيم عليه الصلاة والسلام. وقال الله تعالى: {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:124]. فما يُدريكم هل هو من الظالمين لأنفسهم أم من الذين لم يوفوا بعهد الله؟ فالعلم عند الله ولستم أنتم من يعلمون الغيب.

    وأما بالنسبة لبيانك لهذه الآية أنّ الله يقصد بقوله تعالى:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، فقال الصافي إن الله يقصد بقوله: {قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} وأفتى الصافي أنه يقصد ظُلم الخطيئة، ولكني المهديّ المنتظَر الذي لا يقول على الله إلا الحقّ أفتي بالحقّ أنه يقصد أعظم الظلم في الكتاب وهو الشرك بالله، فأولئك الذين يعلم الله أنهم بربهم مُشركون فلم يطهرهم بسبب كبرهم حتى الموت حتى لا ينالوا عهده ورحمته وعفوه. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَاءُ} صدق الله العظيم [النساء:48].

    إذاً إنما يقصد الله بقوله تعالى:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:124] ؛ أي يقصد ظُلم الشرك وليس ظُلم الخطيئة، وسوف أفتي الشيعة وأهل السُّنة والجماعة كيف يعلمون الحقّ من الباطل، أي كيف تعلمون هل حقاً تنطقون على الله بتفسير كلامه في كتابه بالحقّ أم إنكم قلتم على الله ما لا تعلمون بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً، فعلى سبيل المثال فتوى الصافي إنه لا ينبغي للأنبياء أن يخطئوا أبداً وأتى لنا بالبرهان حسب ظنّه برد الله على إبراهيم: {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:124]. فظن الشيعة أنه يقصد: لا ينال عهدي الخطّائين. ولذلك اعتقدوا أنّ الأنبياء والأئمة معصومون عن الخطأ عصمةً مُطلقةً حتى الموت فضلّوا وأضلّوا، ولكنك يا أيها الصافي إذا أردت أن تقدم فتوى للناس فعليك أولاً أن تعلم بأنّ لك أجرها وأجر من تبعها إلى يوم يقوم الناس لربّ العالمين إذا كانت فتوى بعلمٍ وسلطانٍ مبينٍ من محكم كتاب ربّ العالمين، ولكن عليك أن تعلم إذا كانت فتواك بالظنّ الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً أي إنّها تحتمل الصح وتحتمل الخطأ، فأقسم بربي: لا ينبغي لعبدٍ في الملكوت كُله أن يصيب الحقّ وهو قد قال على الله بالظنّ الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً؛ بل أوقع نفسه في تجارةٍ خاسرةٍ بسبب فتواه بغير علمٍ من ربّه فوقع في تجارةٍ خاسرةٍ إلى يوم القيامة وخسارته مُستمرة. تصديقاً لقول الله تعالى: {لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ} صدق الله العظيم [النحل:25].

    إذاً أمر الفتوى في تفسير كلام الله هو لَمِنْ أعظم الأجر أو من أكبر الوزر، فإذا كانت الفتوى بالحقّ بعلمٍ وسلطانٍ مبينٍ من كتاب الله ربّ العالمين فهي تجارةٌ رابحةٌ فله أجرها وأجر من تبع علمه من الأمم إلى يوم يقوم الناس لربّ العالمين، وإذا كانت فتوى بالظن الذي لا يُغني من الحقّ شيئاً فسوف يحمل وزره ووزر المعين لفتواه إلى يوم يقوم الناس لربّ العالمين.

    ويا أخي الصافي ويا معشر المتقين الذين لا يريدون أن يقولوا على الله ما لا يعلمون، إذا كنتم لا تريدون أن تقولوا على الله إلا الحقّ فتبيّنوا من كتاب ربكم هل قلتم على الله الحقّ أم نطقتم بالظنّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً؟ ولسوف أفتى كافة طُلاب العلم بالحقّ وأفتيكم بالحقّ يا معشر الشيعة وهو أن ترجعوا إلى الآيات المُحكمات البينات هن أمّ الكتاب يفهمها ويعلمها كلُّ ذو لسانٍ عربيٍّ مُبينٍ ثم تنظرون هل تفسيركم لقول الله تعالى:
    {إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، فاجروا التطبيق فهل لا يتصادم تفسيركم لها مع محكم كتاب الله، فعند ذلك قد علمتم إنكم لم تقولوا على الله إلا الحقّ، وذلك لأنها أصحبت آيةً محكمةً ظاهرها كباطنها إن لم تتصادم مع الآيات المحكمات، وإذا وجدتم إن تفسيركم لهذه الآية قد تناقض مع آيةٍ مُحكمةٍ في كتاب الله في فتوى العصمة عن الخطيئة فعند ذلك تعلمون أنكم قُلتم على الله غير الحقّ فتتوبون إلى الله متاباً.

    وسوف نقوم الآن بالكشف عن تفسير الأخ الصافي فنقوم بعرضه على الآيات المُحكمات فإذا لم تتعارض مع أيَّةِ آيةٍ محكمة في الكتاب فلا يحقّ للمهدي المنتظَر أن ينكر تفسير الصافي فيسلم تسليماً إن وجدنا الصافي نطق بالحقّ، وما يدرينا هل نطق بالحقّ أو بالباطل فلن نستطيع أن نعلم ذلك علم اليقين حتى نقوم بعرض تفسيره لهذه الآية على الآيات المُحكمات فإذا لم نجد إنه قد أخطأ نبيّ قط فعند ذلك علمنا أن قول الله تعالى:
    {وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} هو آية مُحكمة ظاهرها كباطنها، وأنه يقصد لا ينال عهدي من ظلم نفسه وأخطأ في حياته. إذاً لا بد أن يكون الرسل والأئمة معصومون عن الخطأ لأنّ هذه الآية أصبحت مُحكمةً وليست مُتشابهةً إذا وجدناها لم تصطدم مع آيةٍ محكمةٍ، ولكني أشهد لله إن فيها من التشابه في كلمةٍ واحدةٍ وبسبب ذلك التشابه وقع الشيعة في الخطأ، وسوف آتيكم بموضع التشابه بالضبط وهو في كلمة {الظَّالِمِينَ}، فظنّ الشيعة أنّ الله يقصد ظُلم الخطيئة، وسبب ضلالهم هو التشابه بين {الظَّالِمِينَ} المُشركين وبين الظالمين بذنوب الخطأ، فما دامت هذه الكلمة من المُتشابهات فما يدرينا أي الظالمين يقصد؟ فهل يقصد الذين ظلموا أنفسهم بالشرك ولا يغفر الله أن يشرك به، أم إنّه يقصد ظُلم الخطيئة وخيرُ الخطائين التوابون، فإذا كنتم تتقون الله أن تقولوا عليه ما لا تعلموا فارجعوا للآيات المحكمات فإذا وجدتم في موضعٍ آخر أنّ أحد الأنبياء أخطأ خطأً واضحاً وجلياً لا شك ولا ريب وشهد الله عليه بخطأه فعند ذلك تعلمون علم اليقين إنهُ لا يقصد ظلم الخطيئة بل ظُلم الشرك، وبما إنكم وجدتم أنّ رسول الله موسى عليه الصلاة والسلام قتل وكذلك يونس أخطأ خطأً كبيراً فظنّ في ربه بغير الحقّ أن لن يقدر عليه وذلك من بعد أن أرسله إلى قومه وارتكب هذا الخطأ العظيم في حقّ ربه من بعد تكليفه بتبليغ رسالة ربه. وقال الله تعالى: {وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٣٩إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿١٤٠فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ ﴿١٤١فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿١٤٢فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٤٤} صدق الله العظيم [الصافات].

    فانظروا لقول الله تعالى:
    {فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿١٤٢فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٤٤} صدق الله العظيم، ومن ثم تتساءلون ماذا فعل رسول الله يونس حتى يستحق هذا الجزاء، والجزاء هو أن يطيل الله في عمر الحوت وعمر يونس عليه السلام في بطن الحوت إلى يوم البعث. وارجعوا للكتاب فيفتيكم عن خطئه في حق ربه سُبحانه: {وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٨٧﴾ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَكَذَٰلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿٨٨﴾} صدق الله العظيم [الأنبياء].

    وهذا الخطأ الكبير حدث من رسول الله يونس من بعد إرساله وتكليفه بالبلاغ لرسالة ربه إلى مائة ألف من قومه أو يزيدون، ومن ثمّ انظروا لاعتراف رسول الله يونس بظُلمه لنفسه
    {سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ} فانظروا يا معشر الشيعة لقول رسول الله يونس {إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ} ومن ثم ترجعون إلى قول الله تعالى: {وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، فوجدنا تفسيركم جاء مُتناقضاً مع آيةٍ محكمةٍ في الكتاب، ومن ثم نأتي لقصة رسول الله موسى عليه الصلاة والسلام الذي أخطأ وقتل رجلاً بغير الحقّ فأخطأ وظلم نفسه وتاب إلى ربه وأناب، وقال: {قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم} صدق الله العظيم [القصص:16]. إذاً يا معشر الشيعة، قد وجدتم تفسيركم قد تناقض مع آياتٍ مُحكماتٍ فتبيّن لكم إنه لا يقصد ظلم الخطيئة بل ظُلم الإشراك بربّ العالمين.

    ومن ثم نأتي لخطأ محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- حين اتّخذ قراراً من ذات نفسه أن يكون كمثل الملوك الذين يكون لهم أسرى في الحروب ولم ينتظر للفتوى من ربه، فجاء جبريل عليه الصلاة والسلام بالفتوى الحقّ من ربه ويُعْلِمَ نبيه أنه أخطأ خطأً كبيراً. وقال الله تعالى:
    {مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (67) لَوْلا كِتَابٌ مِنْ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (68)} صدق الله العظيم [الأنفال].

    سبحان الله! ويقول الله تعالى بأن لولا رحمته التي كتب على نفسه لما جاء جبريل عليه السلام بالرد بل لكان مسّهم من ربهم عذابٌ عظيمٌ، وقال:
    {لَوْلا كِتَابٌ مِنْ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (68)} صدق الله العظيم [الأنفال].

    وهنا تبيّن لكم خطأ محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم في اتخاذ القرار الخاطئ وحدث منه ذلك من بعد تكليفه بالرسالة فتاب وأناب وغفر الله له خطأ ظلمه وظلم صحابته لأنفسهم، إنّه هو الغفور الرحيم، وعليه فقد أصبحت الآية التي يحاجُّني بها الصافي من المُتشابهات ونقطة التشابه في كلمةٍ واحدةٍ في قول الله تعالى:
    {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم، والتشابه حدث في كلمة وهي {الظَّالِمِينَ}، فظنّ الشيعة أنّه يقصد ظُلم الخطيئة ولكن الله يقصد ظُلم الإشراك بالله. تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَاءُ} صدق الله العظيم [النساء:48].

    وأعلى درجات ظلم الإنسان لنفسه هو الشرك بالله. تصديقاً لقول الله تعالى: {لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ} صدق الله العظيم [لقمان:13].

    وظُلم الإشراك غير ظُلم الخطيئة وذلك لأنّ المؤمن مُعرضٌ للابتلاء فيخطئ ويظلم نفسه بظلم الخطيئة وليس بظلم الشرك لأنه سوف يكون داعية للناس إلى عبادة الله وحده لا شريك له فلا ينبغي أن يكون الداعية مُشركاً لأنه سوف يدعو الناس إلى عبادة الله وحده لا شريك له، وظلم الإشراك غير ظُلم الخطيئة لأن ظلم الخطيئة قد يحدث حتى بعد تكليف الرسول برسالة ربه.

    أفلا ترون أنكم اتّبعتم المُتشابه والذي يتناقض مع الآيات المُحكمات هُنّ أمّ الكتاب ولم يأمركم الله أن تتبعوا المُتشابه الذي لا يعلم بتأويله إلا الله وحده ويعلِّم به من يشاء من عباده؟ بل أمركم الله باتباع الآيات المُحكمات البينات هُنّ أمّ الكتاب فتهتدوا إلى صراط ٍ مستقيم، وذلك لأنكم إذا اتبعتم المُتشابه فإنكم سوف تجدون ظاهره مخالفاً لآيات الكتاب المحكمات ثم تزيغوا عن الحقّ فيضلكم المُتشابه ضلالاً بعيداً. وقال الله تعالى:
    {هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أمّ الكتاب وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُوْلُوا الأَلْبَابِ} صدق الله العظيم [آل عمران:7].

    و يا أيها الصافي، إني الإمام المهديّ بعهد الله وافٍ لا أشرك به شيئاً، ولكنني كُنت كثير الخطايا والذنوب فأنبت إلى ربي فوجدت ربي غفوراً رحيماً، فاجتباني وهداني وعلمني البيان للقرآن مُحكمه ومُتشابهه، ألا والله الذي لا إله غيره لو اجتمع الأولون والآخرون الأحياء منهم والأموات أجمعين ليحاجّوا الإمام المهديّ بالقرآن العظيم لجعلني الله المُهيمن عليهم جميعاً بسُلطان العلم ولكن أكثر الناس لا يعلمون، فهل أنتم مُهتدون؟

    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    أخو الشيعة وأهل السُّنة والجماعة؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
    ــــــــــــــــــ

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


المواضيع المتشابهه
  1. مشاركات: 69
    آخر مشاركة: 20-01-2022, 03:02 AM
  2. مشاركات: 1
    آخر مشاركة: 26-03-2017, 04:21 PM
  3. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 07-03-2016, 01:40 PM
  4. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 27-09-2014, 05:27 AM
  5. رد المهدي المنتظر إلى مفتاح الجزائر وأمرٌ إلى كافة الأنصار السابقين الأخيار السابقين واللاحقين..
    بواسطة الإمام ناصر محمد اليماني في المنتدى ۞ موسوعة بيانات الإمام المهدي المنتظر ۞
    مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 28-06-2012, 07:40 AM
ضوابط المشاركة
  • لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
  • لا تستطيع الرد على المواضيع
  • لا تستطيع إرفاق ملفات
  • لا تستطيع تعديل مشاركاتك
  •