- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
13 - 10 - 2007 مـ
01 - 10 - 1428 هـ
۲۱ - مهر - ۱۳۸۶ ه.ش.
08:03 مساءً
ـــــــــــــــــــ
پاسخ امام به محب المهدي:
جبريل عليه الصلاة والسلام فرشته عظیمی از مخلوقات خداوند است
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمُرسلين ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين، ولا أفرق بين أحدٍ
من رُسله وأنا من المُسلمين، ثمّ أمّا بعد..
به محب المهدی؛ جوینده حق و تمام مسلمانان؛آیا می دانید خداوند قرآن را بر خاتم الانبیاء و المرسلین محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل نموده است و به شما وعده بیان حق قرآن را داده است خداوند تعالی می فرماید:
{ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ } صدق الله العظيم [القيامة:١٨]
قاری جبریل علیه الصلاة و السلام است که آن را برای محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم قرائت می کند و خداوند تعالی می فرماید:
{ وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ ﴿٦﴾ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿٧﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨﴾ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩﴾ فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ﴿١٠﴾ } صدق الله العظيم [النجم]
و معنی فرموده خداوند: { وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ} یعنی کلام او همان است که معلمش جبریل علیه الصلاة و السلام بر او خوانده است و برای همین می گوید: { إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾} و "شدیدالقوی "جبریل است .او از نظر جثه و فزونی دانش از بزرگ ترین ملائکه است و ملایکه از نظر اندازه یکسان نیستند و علت این است که با تولید مثل بوجود نمی آیند تا پسر مانند پدر باشد؛ بلکه خداوند با کلمه کن فیکون آنها را به هرصورتی که بخواهد خلق می کند.وخداوند تعالی می فرماید:
{ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ } صدق الله العظيم [فاطر:١]
همانا که در میان مخلوقات خداوند؛ جبریل یکی از ملائکه بسیار بزرگ است و زمانی که به سوی محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نازل می شود، به اذن خداوند به صورت یک بشر در می آید؛درست مثل زمانی که به سوی مریم فرستاده می شود تا بشارت تولد فرزندی را به وی بدهد که با کن فیکون خلق خواهد شد و مریم کلمات پروردگارش را تصدیق می کند.جبریل در برابر محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیز مانند بشر حاضر می شود.سپس آنقدر به محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک می شود که فاصله اش با وی به اندازه طول دو کمان می گردد یعنی: به اندازه طول زه کمان که فاصله بین دو سر خمیده آن است و در ابتدای امر و درحین وحی ،او محمد رسول الله را به سوی خود می کشد ولی در حین انتقال وحی فاصله بین آن دو ثابت نیست کما اینکه این نکته به دقت در قرآن عظیم برایم روشن شده است .برای همین خداوند تعالی می فرماید:
{ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ }
این فرموده خداوند تعالی بصورت حدس نیست:{ أَوْ أَدْنَىٰ}،بلکه سخنی در نهایت دقت است و خداوند تعالی توضیح می دهد فاصله آن دو ثابت نبوده و جبریل او را به سمت خود کشیده و سپس رها می کرده است ؛ تا به این ترتیب باعث تمرکز محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بر روی سخنان رسولی شود که به سویش فرستاده شده است و بداند که این موضوع امری بسیار عظیم است و این کلام فصل الخطاب پروردگار عالمیان است و بیهوده نیست.لذا خداوند تعالی می فرماید: { فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ }، یعنی وحی خداوند سبحان به محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم است که جبریل به محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم وحی می کند؛ اما محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، یکبار دیگر نیز جبریل را مشاهده کرد و این بار در شب معراج و اسراء؛درکنار سدرة المنتهی بود .جبریل این بار با هیئت واقعی خود که به شکل فرشته ای عظیم بود در برابرش ظاهر گردید ورسول الله آن شب نشانه هایبزرگ خداوند را مشاهده کرد.
لذا معلم"شدید القوی" جبریل علیه الصلاة و السلام است که قرآن را به محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، می آموخت.اما مهدی منتظر بیان را مستقیم و با وحی تفهیمی از خالق خود "الله" می آموزد.برای همین خداوند تعالی می فرماید:
{ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿١٨﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿١٩﴾ } صدق الله العظيم [القيامة]
و اما جبریل؛ قرآن را از خداوند فراگرفت تا آن را به محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، بیاموزد.اما درمورد بیان قرآن؛خداوند مستقیم معلم مهدی منتظر است و این تأویل حق این فرمایش خداوند تعالی است:
{ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ }
و خداوند تعالی می فرماید:
{ الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾ خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿٣﴾ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿٤﴾ } صدق الله العظيم [الرحمن]
و خداوند رحمان؛قرآن را به جبریل آموخت تا او آن را به محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، بیاموزد و این تأویل فرموده خداوند تعالی است که می فرماید:
{ الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾ }،
و اما مهدی منتظر صاحب علم کتاب "الانسان" است که خداوند علم بیان فراگیر و شامل قرآن را به او آموخته است : "الشمس والقمر بحسبان" که ما به تفصیل در باره این آیه برایتان توضیح داده ایم که مقصود از آیه [وجود دو تقویم محاسباتی جداگانه برای خورشید و ماه یعنی] سال شمسی در خود خورشید و سال قمری در خود ماه است. [الرَّحْمَـٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿٢﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ ﴿٣﴾ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿٤﴾ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿٥﴾]
و معنی فرموده خداوند از "خلق الانسان" مهدی منتظر است که بعد از رسیدن به عمر مناسب، بیان حق قرآن را به وی آموخته است.او را در سرداب سامرا پنهان نکرده تا بعد از آنجا خارج و علم را به وی بیاموزد!ممکن است نا آگاهان و جاهلان بگویند مقصود خداوند از این فرموده: { الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾ }آدم علیه الصلاة و السلام است و فرموده خداوند تعالی را فراموش کردهای که:
{ يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿٦﴾ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿٧﴾ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿٨﴾ } صدق الله العظيم [الإنفطار]
درپاسخ می گوییم همانا که "انسانی" که خداوند خلق نمود و علم بیان را به وی آموخت بعد از نزول قرآن آفریده شد نه قبل آن و از طرفی قرآن نه بر آدم بلکه بر محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم نازل شد و این فرموده مربوط به اوست: { الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾ } یعنی جبریل آن را به محمد رسول الله علیهما الصلاة و السلام آموخته است و بعد از آین و در زمان مناسب "انسان" را خلق و بیان حق قرآن را به او خواهد آموخت و این مقصود این فرموده خداوند است : { ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ } صدق الله العظيم
و این بعد از آن است که خداوند علومی را که می خواهد در اختیار بشر قرارمی دهد تا شاهد نشانه های پروردگارشان باشند که بصورت حقیقی در عالم وجود دارند.( علوم جدید در عالم واقعیات درستی بیان قرآن را نشان دهند)گواه آن فرموده خداوند تعالی است: { وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ } صدق الله العظيم [الأنعام:١٠٥]
لذا ای محب المهدی؛آن کس که نسبت به مهدی منتظرحق -که مردم را به پیروی از حق فرا می خواند-کافر شود؛به بیان حق قرآن عظیم کافر شده است؛ آیا من با چیزی جز حدیث خداوند در قرآن عظیم با شما سخن می گویم.به همین ترتیب کسی که به سخنان من کافر شود؛ نسبت به بیان حق قرآن کافر شده است چرا که من از روی ظن و یا با اجتهاد سخن نمی گویم؛بلکه بیان حق قرآن را از قرآن برایتان استنباط می نمایم وکسی که مرا تکذیب نماید؛ قرآن را تکذیب کرده است و هرکس مرا تصدیق نماید؛قرآن را تصدیق نموده است.تو تنها کسی نیستی که مرا نه تکذیب می کنند و نه تصدیق؛ بلکه بسیاری از کسانی که از امر من باخبر شده اند احساسی مانند تو در نفس خود دارند.تو نه مرا تکذیب می کنی و نه تصدیق چون به آیات و نشانه های خداوند درباره ادراک ماه توسط خورشید و همچنین هفتمین سیاره بعد از زمین که همان سیاره دهم درمجموعه خورشیدی و دوازدهمین جرم از اجرام مهم آسمانی -با احتساب ماه و خورشید است- باور نداری.هم چنین به زمین "مفروشه" که در باطن زمین مادری(زمینی که بشر ساکن آن است) قرار دارد و همان بهشت فتنه است یقین نداری و با اینکه تصاویری را دیده ای که بیان حق را تأیید کرده ودروازه های این "زمین مفروشه "را نشان می دهند؛باز یقین نداری! پس می خواهی بعد از این به چه حدیثی ایمان بیاوری؟ این را هم باور نداری که جسد مسیح عیسی بن مریم علیه الصلاة و السلام در همین زمین است و چون [هنگام آن رسد كه] آن گفتار-وعده عذاب- بر آنان واقع شود(وقع القول)؛ خداوند او را از زمین خارج می کند تا درحالیکه زنده است و راه می رود از مردم دعوت نماید تا از حق یعنی مهدی منتظرپیروی کنند و خود نیز از پیروان او گردد.[اشاره به آیه کریمه: إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ﴿٨٢﴾ النمل}]
و اما وقوع القول «واقع شدن وعده عذاب» به خاطر آن است که قلب های مردم حقایقی که در مورد نشانه های حق الهی برایشان توضیح می دهیم را باور نمی کنند.ممکن است یکی از ناآگاهان با من مجادله کرده و بگوید:"از کجا می گویی موجودی که از زمین خارج شده و با مردم سخن می گوید؛ مسیح عیسی بن مریم می باشد؛ سخن خداوند واضح است:
{ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ }؟".در پاسخ به او می گوییم: مگر تو موجودی نیستی که روی زمین راه می روی(دابة) ؟ و خداوند تعالی می فرماید:
{ وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النّاس بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ } صدق الله العظيم [فاطر:٤٥].
یعنی انسانی را باقی نمی گذارد پس انسان "دابة "است لذا معنی : { أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ }یعنی خداوند انسانی را از زمین بیرون می آورد که در میان سالی با آنان سخن می گوید؛همانگونه که قبلا در زمان کودکی به حق با ایشان سخن گفته بود(اشاره به آیه کریمه:وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۴۶﴾ ال عمران).خداوند روح پسر مریم را که به سوی خود بالا برده بود؛ به کالبد وی بازخواهدگرداند و این نفس مبارک در میان سالی با مردم سخن خواهد گفت و برای همین خداوند تعالی می فرماید: { وَيُكَلِّمُ النّاس فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا } صدق الله العظيم [آلعمران:٤٦]
خداوند در این آیه به دو معجزه درباره سخن گفتن اشاره می کند.یکی سخن گفتن حق او در زمانی که درگهواره بوده است و نشانه دیگر بازگشت روح پسر مریم به کالبد و زنده شدن او توسط خداوند است که این بار در میان سالی با مردم سخن خواهد گفت مگر سخن گفتن در میان سالی معجزه است؟خیر بازگشتن روح پسر مریم به کالبد است که نشانه ای از نشانه های خداوند است ولی شما ایات و نشانه های پروردگارتان را باور نمی کنید و به همین دلیل خداوند کسانی را که به تأویل حق آیاتش در دنیای واقعی یقین نمی کنند را عذاب کرده ووعده خود به کافران را محقق می سازد.
والسلام على من اتّبع الهادي إلى الصراط المُستقيم..
الإمام ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــ
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
02 - 10 - 1428 هـ
13 - 10 - 2007 مـ
08:03 مساءً
ـــــــــــــــــــ
ردّ الإمام على محب المهديّ:
جبريل عليه الصلاة والسلام من الملائكة العظام في الخليقة..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمُرسلين ومن تبعهم بإحسانٍ إلى يوم الدين، ولا أفرق بين أحدٍ من رُسله وأنا من المُسلمين، ثمّ أمّا بعد..
إلى (مُحبِّ المهديّ) الباحث عن الحقيقة وإلى جميع المُسلمين، هل تعلمون بأنّ الله وعدكم بالبيان الحقّ للقرآن ونزّل القرآن على خاتم الأنبياء والمُرسلين محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم، وقال الله تعالى: {فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ} صدق الله العظيم [القيامة:١٨].
والقارئ هو جبريل عليه الصلاة والسلام إلى محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، وقال الله تعالى: {وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ ﴿٦﴾ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿٧﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨﴾ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩﴾ فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ﴿١٠﴾} صدق الله العظيم [النجم].
ومعنى قوله: {وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ} أي وما يتكلم إلا بما كلمه به معلِّمُه جبريل عليه الصلاة والسلام لذلك قال: {إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾}، وشديد القوى هو جبريل، وهو من أعظم الملائكة في الحجم وبسطةً في العلم، وذلك لأنّ الملائكة ليسوا سواءً في الأحجام، وذلك لأنّهم ليسوا بالتناسل فيأتي الابنُ مثل أبيه؛ بل يخلقهم الله بكن فيكون كيف يشاء. وقال الله تعالى: {جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ} صدق الله العظيم [فاطر:١].
وإنّ جبريل عليه الصلاة والسلام من الملائكة العظام في الخليقة حتى إذا تنزَّل إلى محمدٍ رسول -الله صلّى الله عليه وآله وسلّم- يستوي بإذن الله إلى بشرٍ كما استوى حين ابتعثه الله إلى مريم ليُبشِّرَها بأنّها سوف تلد غلاماً بكن فيكون، فصدّقت بكلمات ربّها، وكذلك تمثل لمحمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم بشراً سوياً، ثم دنى من محمدٍ رسول الله صلّى عليه وآله وسلّم فكان قاب قوسين وهي: المسافة لحبل القوس الرابط بين القوسين المُتقابلين والمُنحنيَيْن، وذلك لأنّه يشدّ محمداً رسول الله إليه أثناء الوحي بادئ الرأي ولكن المسافة غير ثابتة بينهما أثناء الوحي كما يبدو لي في القرآن العظيم في دقة الخطاب. لذلك قال الله تعالى: {فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ} وليس ذلك قولاً بالظنّ منه تعالى بقوله: {أَوْ أَدْنَىٰ}؛ بل من دقة القول الصدق منه تعالى يقول بأنَّ المسافة لم تكن ثابتة وذلك لأنّ جبريل كان يشدّه إليه ثم يلين له، وذلك لكي يركّز محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم لما سوف يقوله لهُ المرسل إليه وليعلم عظمة الأمر وأنّه القول الفصل وما هو بالهزل من ربّ العالمين. لذلك قال تعالى: {فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ}؛ أي أوحى الله سبحانه إلى محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم ما أوحاه جبريل إلى محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم. ولكنَّ محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم رأى جبريل نزلةً أخرى ولكن على هيئته ملكاً عظيماً وذلك عند سدرة المُنتهى ليلة الإسراء والمعراج، ورأى في تلك الليلة من آيات ربّه الكُبرى.
إذاً المُعلم الشديد القوى هو (جبريل) عليه الصلاة والسلام الذي كان يُعلّم محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم القرآن، ولكنَّ المهديّ المنتظَر يُعلِّمُه البيان (اللهُ الذي خلقه) مُباشرةً بوحيّ التفهيم. لذلك قال الله تعالى: {فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿١٨﴾ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [القيامة].
فأمّا القرآن فعلّمه الله لجبريل ليُعلمه محمّداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، وأمّا البيان فكان الله هو المُعلِّم به مُباشرة إلى المهديّ المنتظَر، وذلك هو التأويل الحقّ لقوله تعالى: {ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ}. وقال الله تعالى: {الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾ خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿٣﴾ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿٤﴾} صدق الله العظيم [الرحمن].
والرحمن علم القرآن لجبريل ليُعلّمه لمحمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، وذلك هو التأويل لقوله {الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾}، وأما المهديّ المنتظَر صاحب علم الكتاب فهو الإنسان الذي علّمهُ اللهُ البيان الشامل للقرآن وأنّ الشمس والقمر بحسبان، فقد علّمناكم بالسَنّة الشّمسيّة في ذات الشمس وكذلك السَّنة القمريّة لذات القمر وفصّلنا ذلك من القرآن تفصيلاً.
ومعنى قوله خلق الإنسان فذلك هو المهديّ المنتظَر حتى إذا جاء العمر المناسب له علّمه البيان الحقّ للقرآن ولم يخبِّئْه في سرداب السامري ثم أخرجه وعلّمه! وربّما يقول الجاهلون إنه يقصد بقوله: {الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾} أي آدم عليه السلام، ونسي قوله تعالى: {يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﴿٦﴾ الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿٧﴾ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿٨﴾} صدق الله العظيم [الإنفطار].
ومن ثم نقول له إنّ الإنسان الذي خلقه الله وعلّمه البيان لم يكن قبل نزول القرآن بل بعد تنزيل القرآن، والقرآن لم يتنزّل على آدم بل على محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ويخصه قوله تعالى: {الرَّحْمَٰنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقرآن ﴿٢﴾}، أي علمه لجبريل ليُعلمه لمحمدٍ رسول الله عليهما الصلاة والسلام، ثم من بعد ذلك وفي الوقت المناسب خلق الإنسان الذي يُعلمه الله البيان الحقّ للقرآن وذلك هو المقصود في قوله تعالى: {ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ} صدق الله العظيم، وذلك بعد أن يحيطكم الله ما شاء من علمه لترون آيات ربّكم على الواقع الحقيقي. تصديقاً لقوله تعالى: {وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:١٠٥].
إذاً يا محب المهديّ، من كفر بالمهديّ المنتظَر الحقّ الذي يدعو النّاس لاتّباع الحقّ فقد كفر بالبيان الحقّ للقرآن العظيم، وهل تراني أخاطبكم بغير حديث الله في القرآن العظيم؟ إذاً من كفر بما أقول فقد كفر بالبيان الحقّ والذي لا آتيكم به بقول الظنّ والاجتهاد بل أستنبط البيان الحقّ للقرآن من نفس القرآن فمن كذّبني كذّب بالقرآن ومن صدّقني صدّق القرآن، ولستّ أنت وحدك لا تكذِّب ولا تُصدِّق بل كثيرٌ من الذين اطّلعوا على أمري في أنفسهم ما في نفسك، فلستَ مُكذباً بشأني ولستَ مُصدقاً لأنّك لا توقن بآيات الله في أنّ الشمس أدركت القمر، وكذلك بالكوكب السابع من بعد الأرض والذي هو نفسه الكوكب العاشر بالنسبة للمجموعة الشّمسيّة والذي هو نفسه الثاني عشر بإضافة الشمس والقمر من الكواكب ذات الأهمية، وكذلك لا توقن بالأرض المفروشة باطن الأرض الأميّة جنّة الفتنة برغم أنّكم رأيتم بوّابات الأرض بالصورة تصديقاً للبيان الحقّ ثم لا توقنون! وبأيِّ حديثٍ بعده توقنون يا محب المهديّ؟ وكذلك لا تصدِّقون بجسد المسيح عيسى ابن مريم عليه الصلاة والسلام أنّه في الأرض حتى إذا وقع القول أخرجه لكم حيّاً يمشي ويدعو النّاس لاتّباع الحقّ المهديّ المنتظَر ويكون من التابعين، وأما وقوع القول فهو بسبب عدم اليقين في قلوب النّاس بحقيقة ما نبيِّن لهم من حقائق آيات ربّهم على الواقع الحقيقي.
ولربّما يريد أن يُجادلني الذين لا يعلمون فيقولون: "كيف تزعم بأنّ الدابة التي يخرجها الله من الأرض أنّها المسيح عيسى ابن مريم والقول واضح {دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ}؟". ومن ثم نردّ عليه ونقول له: ألستَ أنتَ دابّة تمشي على الأرض؟ وقال الله تعالى: {وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النّاس بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ} صدق الله العظيم [فاطر:٤٥]. أي ماترك عليها من إنسان، إذاً الإنسان دابة، إذاً معنى قوله: {أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ} أي يُخرج لهم إنساناً يكُلمهم كهلاً بالحقّ كما كلّم النّاس بالحقّ من قبل وهو في المهد صبياً، وسوف تعود الروح لابن مريم المرفوعة إليه إلى جسدها لتُكلِّم النّاس هذه النفس المباركة وهو كهلٌ. لذلك قال الله تعالى: {وَيُكَلِّمُ النّاس فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا} صدق الله العظيم [آلعمران:٤٦].
والآية تتكلم عن مُعجزتين في التكليم فأمّا الأولى فيكلمهم بالحقّ وهو في المهد صبياً، وأما الآية الأخرى فهي رجوع روح ابن مريم إلى الجسد فيُحييه اللهُ فيكلِّمَهم وهو كهلٌ، وهل كلام الكهل للناس معجزة؟ بل المعجزة في رجوع روح ابن مريم إلى جسدها آيةٌ من الله ولكنّكم بآيات ربِّكم لا توقنون، ومن أجل ذلك سوف يُعذّب الله الذين لم يوقنوا بالتأويل الحقّ على الواقع الحقيقي ويحقّ القول على الكافرين، والسلام على من اتّبع الهادي إلى الصراط المُستقيم..
الإمام ناصر محمد اليماني.
ــــــــــــــــــــ
اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..