الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
18 - ذی القعدة - 1429 هـ
17- 11 - 2008 مـ
۲۷ - آبان - ۱۳۸۷ه.ش.
01:22 صــباحاً
ــــــــــــــــــــ
پاسخ مهدی منتظر به المستشار، امیدواریم او از انصار پیشگام برگزیده باشد
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على النبي الأمي خاتم الأنبياء والمُرسلين وأحبهم وأقربهم إلى الله ربّ العالمين مُحمدٍ رسولِ الله -صلّى الله عليه وسلّم- وآله الأطهار من الذين طهَّرهم الله تطهيراً والتابعين بالحقّ إلى يوم الدين، وبعد..
بازهم به «المستشار» که در جستجوی حق است، خیرمقدم میگوییم. اگر تو به دنبال حق باشی، برای تو و امت به حق قسم میخورم که من مهدی منتظر حق هستم و شایسته نیست که جز حق به خداوند نسبت دهم. اما خداوند قسم مرا حجت قرار نداده است، رؤیائی که در خواب دیده شود و همچنین نام هم حجت خدا نیست؛ بلکه حجت بالغهی مهدی منتظر برای تمام علمای امت؛ برهان علمی محکم از قرآن عظیم است به طوری که همگان را خاموش سازد و کسی در قضاوتی که بین آنان شده در نزد خود احساس ناراحتی نکرده و به طور کامل تسلیم آن شود. امیدوارم تو و تمام علمای امت و همه حقجویان ما را به خاطر طولانی بودن بیاناتمان از قرآن عظیم؛ مورد ملامت قرار ندهند. این امری بسیار جدی و عظیم است و ملتها هزاران سال است که در انتظار مهدی منتظر هستند. دعوت ناصر محمد یمانی از امت ممکن است بشارتی بزرگ برای مردم باشد و او با بیان حق قرآن عظیم، ایشان را قانع کند که به حق مهدی منتظر است و ممکن است ناصر محمد یمانی آشکارا گمراه باشد و از آنانی باشد که ندانسته به خداوند نسبت میدهند و به خاطر سخنانی که با ظن و اجتهاد بر زبان آوردهاند، باعث گمراهی امتهای زیادی شدهاند و این در حالی است که خداوند به آنان فتوا داده است که ظن و گمان، کسی را از حق بینیاز نمیکند. لذا من تفسیر قرآن از روی اجتهاد را حرام میکنم، چنان که خدا و رسولش نیز آن را حرام کردهاند. محمد رسول الله -صلَّى الله عليه وآله- وسلَّم فرمودهاند:
[ من قال لا أعلم فقد أفتى ]
[کسی که میگوید نمیدانم، مانند این است که فتوا داده باشد]،
یعنی خداوند به او اجر فتوا-ی درست- دادن را میدهد چرا که از خدا پروا کرده و چون مشتاق و حریص است تا چیزی را که نمیداند به خدا نسبت ندهد؛ میگوید: نمیدانم. سپس به دنبال آن باشد که در مورد آن فتوا که از ترس خدا دربارهاش نظری ندادهاست تا خداوند پاسخ حق آن را به او بیاموزد؛ دانش بیشتری از پروردگارش بیاموزد. در این صورت خداوند میداند که این محقق، تنها به دنبال حق است و بر خداوند است که او را به راه حق هدایت نماید. تصدیق فرموده خداوند با این وعده حق:
{وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].
اما اگر عالمی درباره مسئلهای فتوا دهد که هنوز در مورد آن در حال اجتهاد و جستجوست و هنوز احاطهی علمی نسبت به آن نداشته و برهان روشنی برایش ندارد؛ این کار در کتاب خدا و سنت حق رسولش بر وی حرام است. مگر شما نمیدانید که اجتهاد به معنی تحقیق و بررسی درمورد حق و سپس دعوت مردم به سوی پروردگار و بر اساس بصیرت الهی است؟
مُحمد رسول الله -صلَّى الله عليه وآله- وسلَّم مجتهد بود، یعنی در آرزوی شناخت حق بود و در غار حرا با خود خلوت میکرد تا کسی فکرش را مشغول نکند و درباره آفرینش آسمانها و زمین تدبر میکرد. پس دانست که خداوند اینها را بیهوده خلق نکرده و این امر عظیمی است؛ ولی درباره آن متحیر بود و نمیدانست راه حق کدام است؟ آیا روش مردمش که بتها را میپرستیدند حق است؟ یا راه نصاری [مسیحیان] حق است؟ یا طریق یهودیان؟ و یا روش مجوس که آتشپرست هستند؟
مُحمد رسول الله -صلَّى الله عليه وآله- وسلَّم متحیر بود و نمیدانست کدام راه حق است تا از آن پیروی کند و در برابر این چهار طریق متحیر بود و راه درست را نمیشناخت؛ راه مردمانش، راه مجوس، راه نصاری [مسیحیان] و راه یهودیان. خداوند دید که او در برابر این چهارعقیده، راهش را گم کردهاست و نمیداند کدام راه، مسیر حق را نشان میدهد. مُحمد رسول الله -صلَّى الله عليه وآله- وسلَّم متألم بود، چون در پیِ حق بود و نمیدانست کدام راه، حق است تا آن را در پیش گیرد! سپس خداوند در تصدیقِ وعدهی حق خود در لوح محفوظ؛ ایشان را هدایت نمود:
{وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].و این بیان حق فرموده خداوند تعالی است:
{وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ ﴿٧﴾ } صدق الله العظيم [الضُحى]
خداوند آرزوی او را محقق نمود و وی را برگزید و به او دانش عطا کرد و ایشان را به راه خداوند عزیز و حمید هدایت نمود.
لذا مُحمد رسول الله -صلَّى الله عليه وآله- وسلَّم مجتهد بود، اما نه از راه خواندن، چون ایشان اُمیّ بودند و توان خواندن نداشتند، بلکه اجتهاد ایشان، فکری و با تدبر بود و برای همین در غار حرا با خود خلوت میکرد. خلیل الله ابراهیم هم مجتهد بود و به دنبال حق میگشت. او در مورد ملکوت آسمانها و زمین فکر میکرد چون با بتپرستی قانع نشده بود و م خواست چیزی برتر از بتها را عبادت کند. زمانی که شب در برابرش پدیدار شد، به ستاره نظر افکند و گفت این پروردگار من است و وقتی غروب کرد، گفت آنچه را که غروب میکند دوست ندارم. سپس ماه درخشان را دید و گفت این پروردگار من است و زمانی که ماه غروب کرد، گفت:
{لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:۷۷]
اما او به دنبال حق بود و در آرزوی شناختن راهی بود که او را به سوی حق هدایت کند. اما راه را گم کرده و نمیدانست روش حق کدام است؟ از نظر روحی و در نزد خود متألم بود و نمیدانست راه حق کدام است و آن را گم کرده بود! احساس تألم میکرد و گفت بیمار است. سپس به ستارههای آسمان نگریست و با دیدهی تفکر به کواکب نورانی و درخشان نگاه میکرد و به عبادت آنها قانع نشده بود. لذا با تألم روحی به درگاه پروردگارش انابه کرد و گفت:
{لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:۷۷]
و سپس وعده پروردگارعالمیان به حقجویان محقق شد:
{وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].پس خداوند او را هدایت کرد و برگزید و ابراهیم قومش را با بصیرتی که از نزد پروردگارش بود به سوی خداوند دعوت نمود. و این تعریف درست اجتهاد است:
مجتهد کسی است که به دنبال حق میگردد تا جایی که پروردگار؛ او را با بصیرتی از جانب خود هدایت کند و سپس مردم را بر اساس آن بصیرت به سوی راه پروردگار دعوت نماید.
از خلال این موضوع، به این نتیجه درست و حق میرسیم که انبیا، مجتهدانه و با تفکر و اندیشیدن، به دنبال حق بودند و آرزو داشتند تا آن را یافته و پیروش گردند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿٥٢﴾} صدق الله العظيم [الحج]
وآن آرزو چیست؟ به دنبال حق گشتن، تا جایی که خداوند او را هدایت کند و برگزیند و انتخاب کند. بعد از اینکه برگزیده شد؛ چیز دیگری رخ میدهد و آن عقیده حقجویان است که فکر میکنند بعد از اینکه هدایت شدند و یقین کردند آنچه که یافتهاند، بی شک و تردید حق است؛ دیگر درباره آن دچار شک نمیشوند و ابداً منحرف نمیگردند. اینجاست که خداوند میخواهد به آنان درسی بدهد تا به یقین بدانند که خداوند بین انسان و قلبش حائل میشود و این اعتقاد آنها درباره خودشان که دیگر بعد از اینکه خداوند آنها را به راه حق هدایت کرد، ابداً گمراه نمیشوند؛ درست نیست. بعد از رسیدن به حق، این اتفاق برای تمام حقجویان از جمله انبیا رخ میدهد. آنان بعد از آنکه برگزیده شده و به سوی قومشان فرستاده میشدند، در نفس خود در مورد انتخاب و فرستاده شدنشان دچار شک و تردید میشدند. اما خداوند آیات خود را برای آنان استوار میساخت تا قلبشان اطمینان یابد که در راه راست-صراط مستقیم- قرار دارند. خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَىٰ وَلَـٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي} صدق الله العظيم [البقرة:۲۶۰]
سپس خداوند آیات خود را در عالم واقعیات برای او حاکم ساخت و به او فرمود:
{قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۶۰].
و بعد از آنکه خداوند نشانهها را در عالم واقعیات روشن ساخت، یقین به قلب ابراهیم علیه الصلاة و السلام بازگشت. در مورد نبی الله موسی نیز چنین بود. او بعد از آنکه خداوند او را به عنوان رسول به سوی فرعون فرستاد، یقین داشت که بر حق است و ممکن نیست در این امر دچار شک و تردید شود. سپس خداوند خواست درباره اعتقادات و عقاید، درسی به او بیاموزد تا اعتماد کند. خداوند خواست تا موسی دریابد خداوند بین انسان و قلبش حائل میشود. او به خودش اطمینان داشت که دچار شک نخواهد شد، تا اینکه «یوم الزینة» از راه رسید، یعنی همان روزی که با فرعون وعده گذاشته و او را درباره سحر به چالش کشیده بود تا برای فرعون روشن شود موسی رسول پروردگارش است. موسی به خود اطمینان کامل داشت و تصور میکرد کوچکترین شکی ندارد. اما بعد از آن که ساحران طنابها و عصاهایشان را انداختند، اعتماد او متزلزل شد. سپس خداوند آیات خود را در عالم واقعیات پایدار و استوار کرد تا قلب موسی اطمینان یابد که بر حق است. خداوند خواست تا به او هم مانند انبیایی که قبل از او آمده بودند درسی بیاموزد تا بدانند همانا که خداوند بین انسان و قلبش حائل میشود. خداوند تعالی میفرماید:
{قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَىٰ ﴿٦٥﴾قَالَ بَلْ أَلْقُوا ۖ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ ﴿٦٦﴾فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَىٰ ﴿٦٧﴾} [طه].
اینجا بود که موسی نزد خود جا خورد و دراطمینان به حق بودنش خلل وارد شد و خداوند خواست به او این درس را بیاموزد که خدا بین انسان و قلبش حائل میشود. سپس نشانههای خود را در عالم واقعیات و به صورت حقیقی برایش استوار کرد. خداوند تعالی میفرماید:
{قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَىٰ ﴿۶۸﴾ وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَىٰ ﴿۶۹﴾} صدق الله العظيم [طه].
بعد از اینکه خداوند آیات خود را در عالم واقعیات محکم ساخت، قلب موسی اطمینان پیدا کرد که در راه حق قرار دارد.
حال به سراغ خاتم الأنبياء والمُرسلين محمدٍ رسول الله -صلَّى الله عليه وآله- وسلَّم میآییم. ایشان در آرزوی یافتن حق بودند. پس خدا هدایتشان فرمود و ایشان را برای هدایت مردم برانگیخت. او به خود اطمینان داشت که بعد از شناختن حق، دیگر گمراه نمیشود و در مورد آن ابداً شک نمیکند. خداوند خواست تا در مورد این اعتقاد درسی به ایشان بیاموزد تا بداند خداوند بین انسان و قلبش حائل میشود. مردم گفتند یکی از خدایانشان به رسول الله آسیب رسانده و ایشان به همین دلیل درمورد خود دچار تردید شدند؛ پس خداوند فرمود:
{فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ ۚ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿٩٤﴾} صدق الله العظيم [يونس]
ولی خداوند رسول خود را رها نکرد تا از کسانی که کتاب به آنان داده شده بود سؤال کند، چون اگر از برخی آنان سؤال میکرد؛ با آنکه میدانستند او به حق از نزد پروردگار عالمیان آمده است؛ باز فتوای حق نمیدادند. لذا خداوند او را رها نکرد تا از کسانی که کتاب به آنان داده شده بود، سؤال کند، بلکه جبریل همراه با دعوتی از خداوند عرش عظیم به سوی او فرستاده شد تا آیات الهی را در عالم واقعیات و به صورت حقیقی به او نشان دهد. به جبریل فرمان داد تا ایشان را از کنار آتشی که به کافران وعده داده شدهاست عبور دهد تا شاهد عذاب آنان در آتش باشد. سپس او را به سوی بهشتی که به متقیان وعده داده شدهاس،؛ بالا ببرد و سپس او را برای معراج به سدرة المنتهی برساند. این امر با قدرت الهی در شب اسراء و معراج رخ داد و خداوند وعدهای که به نبی داده بود را محقق ساخت:
{ وَإِنَّا عَلَىٰ أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَادِرُونَ ﴿٩٥﴾} صدق الله العظيم [المؤمنون].
مقدمه تمام شد. میخواستیم به شما بیاموزیم اجتهاد به چه معناست. اجتهاد یعنی در «جستجوی حق بودن تا اینکه خداوند فرد را هدایت کرده و او نیز با بصیرت آمده از نزد پروردگارش مردم را به سوی خدا بخواند» و این دعوت باید بر اساس علم هدایت پروردگار باشد نه از روی ظن و گمان، چون ظن کسی را از حق بینیاز نمیکند. این امر در مورد اولیائی که مدتهای طولانی در مورد مهدی منتظر جستجو میکردند نیز رخ میدهد. آنان بعد از آنکه او را یافتند و برایشان روشن شد او مهدی منتظر حق پروردگارشان است، گمان نمیکردند در مورد ناصر محمد یمانی گرفتار شک و تردید شوند. پس خداوند به آنان درسی عقیدتی داد تا بدانند خدا بین انسان و قلبش حائل میشود. پس ای خدایی که بین انسان و قلبش حائل میشوی، ای مثبت القلوب، قلبهای ما را در امر تصدیق حق ثابت قدم فرما و وعده تو حق است و تو ارحم الراحمینی.....
و اما در مورد تکثیر ذریهی آدم، در این مورد آیات محکمی آمدهاست که نشان میدهد آدم قبل از آن که شریعتی برای ازدواج نازل شود از بهشت خارج شد. خداوند تعالی میفرماید:
{قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿٣٨﴾ } صدق الله العظيم [البقرة]
برادر «المستشار»، این آیه، از آیات واضحی است که نشان میدهد خروج آدم از بهشت [باطن زمین] قبل از نزول شریعت بوده است و چنین نبوده که اول ازدواج خواهر و برادر را حلال و سپس حرام کند. بلکه زمانی که شریعت نازل شد، چنین ازدواجی در آن حرام بود و آنچه که قبل از آن انجام شده بود مورد عفو قرار گرفت. واقعیت این است که این ابتلایی از سوی خداوند بود، اگر آنها در برابر شهوتشان صبر کرده بودند، خداوند برای آنان به عنوان تکریمی از پروردگار عالمیان، حور العین میفرستاد؛ اما انسان عجول است. ولی آنها با خواهرانشان ازدواج کردند و ذریه آدم تکثیر شد. سپس شریعت نازل گردید و این عمل حرام شد و کسی که راه هدایت خداوند را در پیش گیرد، خوف و حزنی نخواهد داشت.
در قرآن عظیم چنین یافتهام که تکثیر ذریه آدم؛ چه مذکر و چه مؤنث؛ تنها از دو موجود بوده و لاغیر. خداوند این فتوا را واضح و آشکار در قرآن عظیم آوردهاست که ذریه آدم تنها از دو نفر تکثیر یافته است و خداوند جنس دیگری را برای مشارکت در این تکثیر نیافریده است. خداوند تعالی میفرماید:
{يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا ربّكم الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً} صدق الله العظيم [النساء:۱].
پس به فرموده خداوند تعالی بنگر: {مِنْهُمَا} خطاب مثنی است و مقصود از آن آدم و حوا است. با اینکه اصل ذریه در پشت [ظَهر] آدم قرار دارد، تصدیق فرموده خداوند تعالی: {مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ} .همانا که خداوند جنس مؤنث را از جنس مذکر پدید میآورد و همانا که زنان کشتزار بذر بشر هستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۲۳].
و کسانی که ندانسته به خداوند نسبت میدهند؛ میگویند مقصود از {فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ} این است که از راه مهبل یا مقعد با زنان خود نزدیکی کنید. این تفسیر که با رأی شخصی و اجتهاد انجام شده، افترا به خداوند است و کسی را از حق بینیاز نمیکند. اگر در قرآن جستجو کنید، در مییابید فتوای حق کدام است و مقصود از آیه این تفسیر نیست. نزدیکی از راه مقعد با زنان حرام است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ ﴿٢٢٢﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
و خداوند در اینجا روشن میفرماید که مرد اجازه ندارد از راه مقعد با همسرش نزدیکی کند؛ بلکه خداوند تعالی میفرماید:
{فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ} صدق الله العظيم،
خداوند مقصود از «حیث» را در اینجا روشن میفرماید:
{نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ} صدق الله العظيم.
[مترجم: معنای آن این است که مرد حق نزدیکی با همسرش را بهجز از راهی که خداوند برای تولید نسل منظور داشته است ندارد]
باقی میماند این کلام خداوند: {أَنَّى شِئْتُمْ}، و در این امر حکمت بالغهای وجود دارد که خردمندان آن را درک میکنند. یعنی اگر قصد کامجویی از همسرش را دارد، نباید مستقیماً این کار را بکند بلکه باید او را آماده کند تا زن نیز به این کار رغبت پیدا کند و سپس به سراغ کشتزار خود برود. به این ترتیب زن از شوهرش لذت میبرد و ابداً به کسی جز او فکر نمیکند. ولی اگر مانند حیوانات با او نزدیکی کند و زن لذت نبرد؛ روی علاقه او اثر گذاشته و ممکن است سراغ کسی دیگر برود. نوازش و بازی نکردن از علل اصلی گسترش گناه فحشا در میان زنان و شوهران مؤمن است. در مورد ازدواج هم همین طور است. وقتی مرد همسرش را میبیند، اگر به او لبخند بزند و با او خوشرفتاری نموده و تلاش کند، محبت او را جلب نماید، راه نفوذ شیطان را سد کرده و زن خود را از اعمال بد و فحشا منصرف میکند تا زن با فرمان پروردگارش مخالفت نکرده و فرزندی را که از همسرش نیست به دنیا نیاورد و به او نسبت ندهد. خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ} صدق الله العظيم [الممتحنة:۱۲].
شما را به خدا، آیا بهتر این است که مرد تکبر و غرور خود را کنار گذاشته و با همسرش با ملاطفت برخورد کند تا میانشان مودت و رحمت ایجاد شود و به این ترتیب او را از اعمال سوء و فحشا حفظ کند و یا به تکبر خود نسبت به همسرش ادامه دهد تا او نیز فرزندی به دنیا آورد که از ذریه او نیست؟ در هر حال این مطالب در بیانات جداگانهای که در مورد ازدواج است در زمانی که خدا بخواهد به تفصیل بیان خواهد شد تا رحمتی برای مؤمنان باشد.
«المستشار» به موضوع گفتوگویمان بازمیگردیم. دلایل مهدی منتظر درباره تکثیر انسان اینهاست و اگر به آنها یقین نداری، برهان بیاور که موجود سومی وجود داشته و تکثیر انسان به واسطه آن صورت گرفته است. اما دلایل حق من، تکثیر انسان تنها از دو تن یعنی آدم و حوا است و دلیل در قرآن به صورت واضح و کاملاً روشن در این فرموده خداوند تعالی آمده است:
{يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا ربّكم الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً} صدق الله العظيم [النساء:۱]
و دلیلی که در این آیه آمده کاملاً روشن و واضح است و نشان میدهد که ذریهی بشر چه مذکر و چه مؤنث از آدم نشأت گرفته است و همه آنها از مرد منشأ گرفتهاند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا ربّكم الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ } صدق الله العظيم [النساء:۱].
و اما زیاد شدن نسل بشر [مذکر و مؤنث] از آدم و حوا بوده است و برهان آن هم به صورت واضح همین فرموده خداوند تعالی است:
{يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا ربّكم الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً} صدق الله العظيم [النساء:۱].
من فتوا میدهم که این آیه از آیات محکم و واضح است، خدا تو را هدایت کند؛ در این آیه تدبر کن. موجود دیگری با آنها نبوده تا مرد با خواهرش نزدیکی نکند؛ بلکه قبل از نزول شریعت، آنها با هم نزدیکی میکردند و نمیدانستند این حرام است چون شریعتی تا آن زمان نازل نشده بود. تا اینکه حکم شرع نازل شد و کسانی که راه هدایت پروردگارشان را در پیش گرفتند، خوف و اندوهی ندارند و خدا گذشته آنها را عفو کرده است. در این مورد برایت مثالی آوردیم. ازدواج پسر با زن پدرش را خداوند حلال نکرده بود ولی هنوز حکم شریعت برای آن نازل نشده بود. وقتی حکم آمد که این کار حرام است و از آن به عنوان گناهی فاحش و بسیار زشت و راهی ناپسند یاد شد؛ مسلمانان از این حکم شرعی حق پروردگارشان تبعیت کردند تا فرمان محکم خداوند را اجرا کرده باشند. خداوند قبل از آن این کار را حلال نکرده بود، کما اینکه ازدواج فرزندان آدم با خواهرانشان را حلال نکرده بود ولی بعد از اینکه حکم شریعت نازل شد، هر کس از آن حکم و هدایت پیروی کرد؛ خوف و حزنی نخواهد داشت. خداوند تعالی میفرماید:
{ وَلَا تَنكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿٢٢﴾} صدق الله العظيم [النساء]
معنی این نیست که خداوند قبل از آن ازدواج با خواهرانشان را حلال کرده بود؛ سبحان الله! بلکه اولین حکمی که در مورد ازدواج نازل شد؛ حرام کردن ازدواج با تمام محارم و بیان کردن محارم بود. سپس یا در برابر فرمان پروردگارشان سر فرو میآوردند و یا بعد از اقامه حجت در آتش جهنم گرفتارعذاب شدید خواهند شد. برای مثال ازدواج با زن پدر از ازل و در اولین حکم شرعی، حرام بوده است و از ازل و در تشریع اول تمام محارم؛ محرم بودهاند و این طور نبوده که خداوند ازدواج با محارم را اول حلال دانسته و سپس آن را حرام کرده باشد.. سبحان الله! اما مردم با زنانی که با پدرانشان ازدواج کرده بودند، ازدواج میکردند و گمان نمیکردند این کار حرام است تا اینکه بیان تحریم این امر نازل شد و این ازدواج به عنوان گناهی بسیار زشت و ناپسند و نفرت آور وصف شد. خداوند تعالی میفرماید:
{ وَلَا تَنكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿٢٢﴾} صدق الله العظيم [النساء]
چه برسد به ازدواج با خواهر، خداوند هرگز و از روز ازل چنین امری را حلال نکرده بود و بیتردید حکم شرع نازل شد تا برای مردم روشن شود که خدا چه چیزی را برای آنان حلال و چه چیزی را حرام کرده است. سپس التزام به دنبال آن می آمد و هرکس بعد از اقامه حجت خداوند، سرباز زند؛ وارد جهنم شده و در آنجا با خواری خواهند ماند [اشاره به آیه کریمه سوره فرقان: وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ﴿٦٩﴾].
برادر«المستشار» اگر دلیل و برهان روشنی داری که نشان دهد تناسل بشر از راه معجزه بودهاست، آن را بیاور. من میدانم که خداوند قادر است هرکاری انجام دهد و آدم را بدون پدر و مادر خلق نموده است. حوا را هم بدون مادر خلق نموده است و عیسی را هم بدون پدر و شهادت میدهم که خداوند بر هر کاری قادر است. ولی من ندانسته به خداوند نسبت نداده و نمیدهم مگر چیزی را در کتاب خداوند یافته باشم. در کتاب آمده است که تکثیر انسانها از آدم و حوا بوده و زیاد شدن نسل بشر از ذریه آن دو بوده است. حتی اگر آدم و حوا تریلیون تریلیون زن و مرد به دنیا آورده باشند؛ مشکل پابرجاست و در هر صورت همه برادر و خواهر هم بودند چون از یک پدر و مادر به دنیا آمده بودند و سپس نسل بشر از بین میرفت چون این مردان و زنان نزدیکی نمیکردند و یا خداوند حورالعین میفرستاد. من میگویم بله؛ اگر آنها به خواهران خود نزدیک نمیشدند و منتظر شرعی میشدند که خداوند وعده آن را داده بود؛ به خداوند قسم که پروردگاراز جنت نعیم، حورالعین برایشان میفرستاد ولی انسان عجول بود. در هر صورت این موضوع گذشته و تمام شده است و خداوند اعمال گذشته آنها را که به شرع پروردگارشان ملتزم نشده و بعد از نزول حکم تحریم ازدواج با تمام محارم به آن عمل کردند؛ مورد بخشش قرار داد. وسلامٌ على المُرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين.
و اما در باره استنساخ اگر توانسته باشند، به شما میگویم: جنس مذکر و مؤنث همه از آب منی مرد به وجود میآیند. خداوند تعالی میفرماید:
{وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَىٰ ﴿٤٥﴾ مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَىٰ ﴿٤٦﴾} صدق الله العظيم [النجم]،
و اما زنان تنها کشتزاری هستند که بذر بشری در آن رشد میکند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۲۳].
معنی "حَرْثٌ لَكُمْ" یعنی مرد بذر بشری را دارد و خداوند از منی او جنس مذکر و مؤنث را میآفریند و تخمکی که از زن میآید آن [اسپرم] را میپوشاند و رشد داخل آن صورت میگیرد، همان طور که جوجه داخل تخم رشد میکند. وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين...
و اگر «المستشار» یا هرکس دیگر به این بیان یا هر یک از آیاتی که در این بیان آمدهاند، اعتراضی دارد؛ برای گفتوگو قدم جلو بگذارد؛ ما استقبال میکنیم.